الله تعالی انتظام زمین خودرا به چه کسی میدهد؟

خواسته الله تعالی بحیث مالک این است که نظم ونسق دنیای اودرست باشد. باید بیشتر آراسته گردد. وسایل عطا کردۀ او، نیروها واستعداد های بخشیدۀ به بهترین طریقه استعمال گردد.

او هرگز نمیپذیرد واز او توقع هم نمی رود که گاهی پسند کند که دنیای او تخریب شود، ویران گردد و آن را با بدنظمی، بی نظمی، ظلم وستم بطرف بربادی کشانید. از جمله انسان ها مردمی که امیدوار انتظام دنیا می شوند، آنانیکه درخود بیشتر استعداد وتوانمندی ولیاقت تعمیر را دارا باشند، انتظام واختیارات به همان مردم سپرده می شود.

سپس او می بیند که این مردم بکدام پیمانه تعمیر وچقدر تخریب می نمایند. تازمانیکه تعمیر شان برتخریب شان فزونی داشته باشد ومردم بهتر از ایشان درمیدان حضور نداشته باشند تا آن وقت با وجود آن همه بدی وکوتاهی وتقصیر نظم ونسق دنیا را از ایشان نمی ستاند. لاکن زمانیکه تخریب شان بر تعمیر بیشتر گردید خداوند آن ها را معزول کرده دور
می افگند وکسانی دیگری را که خود را درین پست کاندید نموده اند رویکار می کند.

این کاملا یک قانون فطری است. وعقل گواهی میدهد که باید چنین شود. اگر کسی باغی داشته باشد و بخواهد آن را به باغبانی بسپارد، جز این چه خواهد خواست که باغبان آن را آباد کند وتخریب ننماید. او حتما می خواهد که باغش هر چه بیشتر آباد گردد. بیشتر ترقی کند، درحسن، پاکیزگی و پیداوار آن اضافه شود. باغبانی که می بیند به بسیار ذوق وسلیقه واستعداد وتوانمندی خدمت باغ را انجام میدهد، آن را از گیاه های هرزه ودرختان خود رو پاک وصاف می نماید ودرآن باسعی وتلاش خود درختان میوه دار و گل های خوب غرس می کند، معلوم است که مالک از او خوش می شود او را ترقی میدهد وچنین باغبان وظیفه شناس، زحمت کش، خدمت گذار ولایق را هیچگاه پسند نمی کند که از وظیفه سبکدوش کند. لاکن برعکس اگر ببیند که باغبان نالایق است، به صداقت کار نمی کند، وقصداً یا بنابر نادانی به تخریب باغ می پردازد باغ را از آلوده گی ها وناپاکی ها پر می کند. شاخ های درختان هر جا شکسته و آویزان دیده می شود ،آب بی جا هر طرف جاری است، بعضی بته ها درحال خشکیدن است. علف ها وگیاه های هرزه زیاد شده میرود، شاخ های درختان میوه دار وگل ها را می شکنند ودرختان میوه دار وگلهای خوب پژمرده شده میرود، شما خود فکر کنید مالک باغ چنین باغبان را پسند خواهد کرد. کدام شفاعت وسفارش، التجاء وعریضه وکدام لحاظ حقوق ممکن است مالک را راضی کند که چنین باغبان را بپذیرد و او را از کارش برطرف نکند.

بیشترین چیزی ممکن این خواهد بود که با یک تنبیه او را یک چانس دیگر دهد تا اهلیت خود را ثابت نماید. لاکن اگر برتنبیه هم بیدار نشد وباغ را بطرف ویران شدن سوق داد پس جز این چاره چیست که مالک باغ از گوشش گرفته از باغ بیرونش کند وبجای او باغبان دیگر را استخدام نماید.

your ads

دقت کنید که انسان برای یک باغ خود زمانیکه این چنین طرز عمل را پیش می گیرد پس الله که این زمین گسترده را باین همه وسایل وسروسامان به انسان سپرده است واختیارات گسترده برایش در تصرف برزمین و وسایل آن عطا نموده است چگونه ممکن است که تعمیر وتخریب زمین را از نظر دور داشته باشد. اگر انسان دنیا را آباد می کند دلیلی وجودندارد که اورا برکنار کند .لاکن اگر انسان آن را آباد نکند بلکه آن را ویران نماید، به مخروبه تبدیل کرده برود ممکن نیست او زمین خود را بدست شما کماکان نگهدارد. البته تنبیه کرده بیشتر موقع خواهد داد تاببیند شما در خود تغییر مثبت وارد می کنید یا خیر، سرانجام درصورت عدم اصلاح رویه خود شما را معزول خواهد کرد.

فرق درمیان نقطه نظر انسان وخدا :
درین معامله نقطه نظر خدا از نقطه نظر انسان ها اینطور مختلف است طوریکه درخود انسان ها نقطه نظر مالک یک باغ از نقطه نظر باغبان مختلف می باشد .
فرض کنید یک خانوادۀ باغبان نسلا بعد نسل دریک باغ مصروف خدمت است.

فرض کنید از بزرگان این خانواده بنابر لیاقت واستعداد بحیث باغبان مقرر شده بود وسپس اولاد او هم بنابر ثابت کردن اهلیت ولیاقت خویش براین وظیفه برقرار ماندند. مالک باغ فکر کرد چه ضرورت است که این ها را دور کرده دیگران را بجای شان بحیث باغبان مقرر نماید. وقتیکه این ها هم کار را به بهترین صورت انجام میدهند حق اولیت از آنها ست که بکار دوام دهند. به این ترتیب این خانواده درباغبانی برقرار شدند.

لاکن بعد از آن افراد این خانواده نالایق بی سلیقه، وظیفه ناشناس شدند. هیچ توانایی باغبانی دران ها دیده نمی شود. تمام باغ را به مخروبه تبدیل نمایند وبا آن هم ادعا داشته باشند که ما از اجداد درین باغ بحیث باغبان خدمت انجام داده ایم. این باغ اولین بار بدست اجداد ما بنا نهاده شد. لذا باغبانی آن از اجداد به مامیراث مانده است وبه هیچ صورت درست نیست ما از آن کنار زده شویم وشخص دیگر استخدام شود. این نقطه نظر آن باغبان های نالایق است آیا مالک باغ هم چنین نظر دارد ؟

آیا او نخواهد گفت که نزد من از همه مقدم نظم ونسق درست باغ است. این باغ را برای اجداد شما نساخته بودم بلکه اجداد شما را برای نگهداشت وخدمت آن استخدام نموده بودم. حقوق شما درین باغ مشروط به خدمت واستعداد تان است. اگر باع را آباد ومعمور نگهداشتید حقوق شما مراعات می شود. با باغبان های سابق چه دشمنی دارم که آنها قابلیت وکاردانی نشان دهند باز هم آن را بیرون کنم. اگر باغ را درست نگهداری نکردید واز دست شما ویران شد درینصورت هیچ حقی نخواهید داشت.
دیگران حاضرند انتظام باغ را به ایشان خواهم سپرد وشما را زیر دست آنها نوکر مقرر خواهم کرد. برین هم اگر شما رویه خود را درست نکردید ومعلوم شد که بحیث ماتحت هم کار خود را بدرستی انجام نمی دهید ودرکار خود غفلت وسهل انگار ی می وزرید از آنجاهم بیرون تان می کنم و بجای شما خدمتگاران دیکر انتخاب خواهم کرد.

این فرق که درنقطه نظر باغبان ومالک وجود دارد کاملا همین فرق درمیان اهل دنیا ومالک آن هم موجود است. اقوام مختلف که درهر خطه زمین بسر میبرند دعوی می نمایند که این خطه وطن ملی ماست. از نسل ها ما اینجا زندگی می کنیم. براین ملک حق توارث داریم. لذا باید نظم ونسق آن بدست ما قرار داشته باشد. دیگران حق ندارند که از بیرون آمده اینجا حکومت کنند. لاکن نقطه نظر مالک اصلی یعنی الله تعالی چنین نیست. او هیچگاه این حقوق ملی را نمی پذیرد. او قبول ندارد که باشندگان هر خطه برآن حق توارث دارند. که از آن به هیچ صورت کنار زده نمی شوند.

او می بیند که یک قوم درملک خود چگونه کار می کند. اگر کار تعمیر و آراستن پیش می گیرد، اگر نیروی خود را در راه اصلاح وترقی ملک بخرچ میدهند، اگر از بدی ها جلوگیری ونیکی ها را پرورش میدهند مالک کاینات میگوید بدون شک شما مستحق هستید که نظم ونسق این خطه بدست شما قرار داشته باشد. شما قبلا این جا زندگی بسرمی بردید واهل هم می باشید.

لذا حق شما بردیگران مقدم است، لاکن اگر معامله برعکس باشد. یعنی تعمیر صورت نگیرد وکارتخریب جاری باشد، نیکی ها پرورش داده نشوند وجلو بدی ها گرفته نشود آنچه درروی زمین الله پیدا کرده است به بسیار بی رحمی ازبین برده شود واز آن هیچ استفاده درست صورت نگیرد.

پس از جانب الله نخست تنبیه خفیف متوجه قوم خواهد شد تا مردم به هوش آیند واز خواب غفلت بیدارگردند. و رویۀ خود را اصلاح نمایند. سپس اگر قوم به آن هم درست نگردید اینجاست که از نظم ونسق مملکت کنار زده می شوند وقوم دیگر را که حد اقل نسبت به قوم گذشته اهل تر باشند رویکار خواهدکرد. ومعامله اینجا هم پایان نمی یابد. اگر باشندگان ملک بعد ازین مرحله که زیرا اثر قوم جدید قرار گرفتند بازهم در رویه خود تغیر نیاوردند و راه اصلاح وخیر پیش نگرفتند واهلیت ولیاقت خود را ثابت نکردند بلکه از عمل خود چنین ثابت نمودند. که از ایشان چیزی ساخته نیست.

بلکه اگر موقع داده شوند بیشتر بطرف فساد میروند الله تعالی این قوم را از آنجا بیرون کرده دیگران را بجای شان مسکن گزین می نماید. درین معامله نقطه نظر الله تعالی همیشه همان است که نقطه نظر مالک است.

او در زمین وباغ خود حقوق ارثی وپیدایشی دعوای کنندگان و امیدواران خدمت آن را نمی پذیرد. بلکه می بیند که کدام قوم بیشتر ملک را آباد می کند واستعداد وصلاحیت بیشتر برای آبادی دارد وبطرف فساد وخرابی کمتر توجه دارد.
اگر دریک وقت مدعیان خدمت کثیر پیدا شوند کسانی را انتخاب می کند که ازین لحاظ اهلتر ولایق ترثابت شوند. یا تازمانیکه نسبت به قوم سابقه بیشتر آباد کننده وکمتر خراب کننده درمیدان نیاید انتظام بدست قوم سابقه خواهد بود.

شهادت های تاریخی :
تاریخ گواه است که الله تعالی نظم ونسق دنیا را روی اصولی که بیان داشتم همیشه استوار کرده است ضرورت نیست دور رویم، تاریخ کشور خود را مطالعه می کنیم. اقوام گذشته که اینجا زندگی داشتند وقتی که استعداد های تعمیری شان پایان گرفت الله تعالی قوم آریا را که درمیان اقوام وقت بیشتر استعداد ونیرومندی داشت رویکار نمود. آنها اینجا یک تمدن بزرگی را بنا کردند، علوم وفنون زیادی آباد نمودند، خزانه های زمین را بیرون کردند، و آن را در بهبود این سرزمین بکارا بردند، بُعد تعمیرشان بربُعد تخریب غالب بود. تازمانیکه این استعداد ولیاقت درایشان موجود بود با وجود همه نشیب وفراز تاریخ اینجا مسلط باقی ماندند. علاقمندان دیگر تبارز کردن گرفتند لاکن کنار زده شدند.

زیرا در موجودیت آنها به دیگران نیازمندی دیده نمی شد .حمله های آنها حد اکثر حیثیت گوشمالی وتیبیه را داشت هرزمانیکه این ها قدری بطرف خرابی وفساد زخ می کردند یا در تعمیر کمتر علاقه نشان میدادند از طرف خداوند با این حملات مورد تنبیه قرار می گرفتند تا از غفلت بیدارشوند. لاکن زمانی فرارسید که تخریب اینها برتعمیر شان بیشتر گردید، اخلاق شان بطرف پستی گرایید، که آثار آن را به عنوان تحریک ” تحریک بام مارگی ” اکنون هم مشاهده کرده می توانید. انسانیت را تقسیم کرده جامعه خویش را به اساس تبعیض نژادی پارچه پارچه کردند، زندگی اجتماعی خویش را به شکل یک زینه درآوردند که مردم هر درجه ومرتبه بندگان درجه بالاتر از خود ومردم درجه بالا خدای مردم درجه پایان شدند، بربندگان خدا ظلم وستم روا داشتند که امروز هم به شکل نژاد پست محکوم اند، دروازۀ علم ودانش را بررخ انسان بستند، دانشمندان وعلمای آنها مانند اژدها برخزانه های علم خوابیدند وطبقه کارفرمای شان به زور و جبر از دیگران باج می گرفتند وبه عیاشی می پرداختند. سرانجام الله تعالی نظم ونسق این سرزمین را از ایشان ستانید وبه آن اقوام وسط آسیا سپارید که از تحریک اسلامی آنوقت متاثر شده با استعداد های بهتر زندگی آراسته شده بودند.

این اقوام صدها سال بر مسند قدرت فایز ماندند وبسیار افراد این ملک با ایشان اسلام را قبول کردند. درین شکی نیست که این ها بسیار خرابی هم کردند لاکن تعمیر شان بیشتر از تخریب شان بود. تاچندین صد سال کار تعمیر درهند بدست همین اقوام صورت گرفت.

این ها روشنی علم را عام گردانیدند، به اصلاح افکار و اذهان پرداختند، تمدن ومعاشرت را تا حد زیادی درست نمودند، وسایل وذرایع ملک را به اعتبار معیار وقت خود در بهبود ملک وکشور بکار بردند، نظام خوبی از امن وآرامش برقرار نمودند، که گرچه از معیار اصلی اسلام بسیار کم بود لاکن به مقایسه باگذشته وکشور های دور وپیش بسیار عالی، بلند وکافی بود.

بعداً این ها هم مانند اسلاف شان روبه خرابی نهادند، استعداد وتوانایی تعمیر در آنها هم کم شده رفت، وتمایل بطرف فساد وخرابی بیشتر گردید، آنها هم تبعیض نژاد ی روا داشتند وجامعه را به طبقات تقسیم کردند، که از آن زیان های زیاد اخلاقی، سیاسی وتمدنی بوجود آمد. آنها هم ظلم بیشتر وعدل کمترکردند، مسئولیت های خود را بحیث حاکم وفرمانروا فراموش کرده بفکر منافع خود شدند ودرین راستا از طرق جایز وناجایز بی پروا گردیده تلاش کردند که هر جه بیشتر جمع آوری نمایند.

کار ترقی واصلاح را ترک گفته توانایی ها ونیرو های عطاکرده خدا را ضایع کردند، واگر از آن استفاده هم کردند برای تخریب وفساد بود. نه برای تعمیر وبهبود.

درتن پروری وعیاشی چنان گم شدند که چون در آخرین شکست فرمان رواهای آنها می خواستند از لال قلعه دهلی بیرون شوند یک شهزاده آنها که تا چندی قبل امیدوار رسیدن به قدرت بود فرار کرده نتوانست زیرا آنها پیاده گشتن را یکسر ترک کرده بودند .وتوانایی آن را نداشتند که چند قدم پیاده حرکت نمایند. اخلاق مسلمانان بحدی به پستی گراییده بود که از مردم عوام تا مسوولین بزرگ حکومت جز اینکه بفکر مادی خود باشد به چیز دیگر فکر نمی کردند، وفادارای شان صرف به منافع مادی شان منحصر گردید که این وضعیت آنها را از دین فروشی ملت فروشی وملک فروشی منع کرده نمیتوانست.

صدها هزار سپاهیان پیشه ور کشور پیدا شدند که اخلاق شان مانند سگ های کوچه گرد بود که هر کس آنها را لقمه نانی میداد به آسانی می توانست بواسطه آنها شکار کند. آنها اصلاً احساس نمی کردند که این ذلیل ترین پیشه که دشمن بدست خود شان ملک ایشان رافتح کرده میرفت سرانجام درخود ذلت وپستی هم دارد. شخصی چون غالب بطور فخر می گوید : سوپشت سی هی پیشه آبا سپه گری پیشه آبایی ما از صد پشت به اینطرف سپاهی بودن است (یعنی سپاهیان درخدمت حکومت های بیگانه. مترجم )
زمانیکه حالت شان بدین منوال شد الله تعالی عزل شان را فیصله نمود.

وانتظام هند یک بار دیگر به رخ علاقمندان تازه باز شد، درین فرصت چهار علاقمند درمیدان تبارز نمودند. مرهت ها، سکها، انگلیس ها وبعضی روئسای مسلمان. شما خود عینک تعصب ملی را دور کرده تاریخ آن عهد و اوضاع بعد آن را مطالعه کنید دل شما گواهی خواهد داد که درهیچ یک از علاقمندان دیگر استعداد ولیاقت تعمیر و آبادانی به اندازه انگلیسی ها نبود.

به همین ترتیب تخریب دیگران به مراتب از تخریب انگلیس ها بیشتر بود. آنچه انگلیس ها تعمیرکردند وساختند هیچ یک از گروه های دیگر علاقمند حکومت قادر به آن نبود. و آنچه انگلیس ها تخریب کردند به مراتب بیشتر از آن توقع میرفت که گروه دیگر تخریب نمایند. اگر علی الاطلاق مطالعه شود در انگلیس ها زشتی های زیادی به نظر می آید لاکن اگر با گروه های حریف وقت مقایسه شوند زشتی های شان کم وخوبی های شان بیشتر به نظر می آید.

همین علت است که الله تعالی یک بار دیگرخود سری وخودکامگی انسان را شکست که آنها به ناحق اختیار کرده بودند یعنی چون باشند گان کشور اند باید که انتظام کشور بدست شا ن قرار داشته باشد خواه تعمیر نمایند یا تخریب. او به اساس قانون مسلم تاریخ ثابت کرد که نه چنین نیست، مالک اصلی زمین الله تعالی است او حق دارد که فیصله کند نظم ونسق ملک خود را به چه کسی می سپارد واز چه کسی باز می ستاند.

فیصله او به اساس حق نژادی، ملی، قومی آبایی صادر نمی شود بلکه به این اساس صورت می گیرد که در مجموع خوبی ها درکدام گروه بیشتر است.

قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ ۖ بِيَدِكَ الْخَيْرُ ۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [آل عمران: ٢٦] « بگو : خدايا ! اى مالك همه موجودات ! به هر كه خواهى حكومت مي دهى و از هر كه خواهى حكومت را مي ستانى، و هر كه را خواهى عزت مي بخشى و هر كه را خواهى خوار و بى مقدار مي كنى، هر خيرى به دست توست، يقيناً تو بر هر كارى توانايى »

به این ترتیب الله تعالی از هزار ها کیلومتر دور قومی را آورد که تعداد شان اینجا هیچگاه از سه چهار صد هزار بیش نبود، آنها وسایل وذرایع ونیروی بشر ی همین دیار را استفاده کرده تمام نیرو های آن را از هندو ها، سکها ومسلمانان زیر تاثیر آوردند ونظام کشور را خود بدست گرفتند. میلیون ها افراد این سرزمین تابع و زیر اثر یک مشت انگلیس قرار گرفتند. یک فرد انگلیس به تنهایی بالای یک ایالت وشهر بزرگ حکومت میکرد. بدون اینکه افراد دیگر انگلیس ها دست او را مستحکم نمایند. درتمام این دوران مردم هند آنچه کردند بحیث نوکر وخادم انجام دادند نه بحیث کار فرما. ما مجبوریم این حقیقت را بپذیریم واگر نپذیریم انکار از حقیقت خواهد بود.

درین دوران حاکمیت بیگانه تمام کارتعمیر و آبادانی بدست انگلیس ها اجرا شده است. اگر حالت هند را هنگام یورش وخروج انگلیس ها مقایسه کنیم انکار نخواهیم کرد که آنها با وجود تخریب وفساد درجهت تعمیر و آبادانی بسیار کار کردند که بدست باشند گان این خطه هزگر ممکن نبود صورت گیرد.

لذا آن فیصله تقدیر الهی غلط نبود که دروسط قرن هژده صادر نموده بود.
اکنون ببیند آنچه انگلیسها توانستند آباد کردند، به حساب تعمیر آنها اکنون چیزی نمی توان افزود. درین حساب هر چه آنها اضافه کرده بتوانند دیگران هم قادراند اضافه نمایند. لاکن طرف دیگر تخریب انگلیس ها بسیار زیاد شده است. جرم آن ها بحدی است که نمی توان درین سخنرانی گنجایند وضرورت به بیان هم نیست زیرا هر کس آن را مشاهده می کند. اکنون فیصله تقدیر الهی این است که انگلیس از مسند ادارۀ نظام هند کنار زده شوند. آنها بسیار از عقل کارگرفتند که خود برای خروج از طریق مستقیم آماده شدند ورنه از طریق غیر مستقیم مجبور بودند بیرون رانده شوند زیرا تقاضای قانون الله تعالی اکنون این است که دیگر آنها باید خلع شوند وکنار بروند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از کتاب: اسلام نظام زندگی

اصلاح انلاین

Afghan School Textbooks

Advertisement | Why Ads? | Advertise here

پوهنتون چینل

پوهنتون چینل درسره سبسکرایب او شریک کړئ

سبسکرایب Subscribe


Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

wasiclinic.com
Back to top button
واسع ویب