امام شافعی رحمه الله، یاور سنت رسول الله

امام شافعى رحمة الله علیه مردی است از اعلام این امت، فقیه ملقب به یاور سنت و شاعر و ادیب و  حکیم، نکته سنج و مرد تربیت شده در سایه های قرآن که به ذکاوت و تیز هوشی شهره ی آفاق است.
ایشان هم نام اند با بهترین عالم صلی الله عليه وسلم  و نام پدرش نیز نام یکی از انبیاء خدا است.
آری امام شافعی همان محمد فرزند ادریس فرزند عباس فرزند عثمان فرزند شافع فرزند عبید فرزند يزيد فرزند هاشم فرزند عبد المطلب فرزند عبد مناف است که نسب شریف آن به خانواده مصطفی صلی الله عليه وسلم  ختم می شود.
امام شافعی  به خاطر مبارزه اش با بدعت و بدعت پردازانی که شعار تعامل با قرآن را بدون حدیث سر می دادند القاب فقيه امت و  ناصر الحديث را از آن خود کرده و با پاسداری از سنت نبوی صلی الله عليه وسلم  برای بدعت پیشه گان روشن کرده است که ادعای شان باطل، مخالف با ایمان و قرآن و اهانت به عقل انسان است.
برای درک مقام امام شافعی: همین بس که امت اسلامی ایشان را فقیه و ناصر سنت پیامبر خویش لقب  می دهند! و بالاتر از این، انشاء الله پاداش این مرد بزرگ نزد الله و پذیرایی مصطفی صلی الله عليه وسلم  از ایشان در کنار حوض کوثر خواهد بود!
تولد امام شافعی رحمة الله علیه تقریباً 140 سال بعد از وفات نبی کریم صلي الله عليه وسلم  در یکصد و پنجاهمین سال هجرت با میمنت بوده است.
محل تولد ایشان سرزمینی است که قرآن‌کریم بارها از برکت آن سخن گفته است، سرزمین اسراء و معراج، سرزمین بعثت پیامبران، محل دعوت ابراهیم عليه السلام ! آری زادگاه امام شافعی سرزمین فلسطین عزیز و غزه‌ی مجاهد پرور و یهود ستیز است.
پدر امام شافعی قبل از تولد ایشان جهت به دست آوردن روزی حلال از مکه به غزه سفر می کند و تقدیر الهی بر این می رود که دنیا را ترک کند و امام شافعی مانند مصطفی صلی الله عليه وسلم  یتیم به دنیا بیاید و با فقر و یتیمی رشد کند تا شاید الگویی برای سایرین باشد و یتیمی و فقر مانع تربیت سالم فرزند نگردد!
و حالا می بینیم که چگونه یک زن مسلمان به اثبات می‌رساند که الگوی ممتاز برای مادران جهان است!

امام شافعی رحمة الله علیه در دامن مادری رسالت مند:

آری! مادر امام شافعی، کسی که در فضل و عزتی که نصیب این امام بزرگ شده است شریک است و همه ی امت اسلامی باید منت‌دار این مادر گرامی باشند که با تربیت سالم فرزند خویش، فقیه امت و ناصر سنت را به جهان اسلام هدیه کرده است.  مادری که صبر می کند و راحتی نمی-خواهد، مادری که خود را به دست حوادث نمی سپارد، آب دیده است و پخته تصمیم می گیرد و یقیناً که اسلام را به عنوان رسالت شناخته است‌ و خود و فرزند خویش را برای سرفرازی اسلام وقف می کند. زنی که در جوانی بیوه شد اما زنده‌گی را با چشم حقیقی و واقعی دید و دانست که باید به کجا قدم بگذارد تا فرزندش را به آنجایی برساند که باید برسد!
فاطمه بعد از وفات شوهرش از فلسطین به مکه بازگشت و طفل دو ساله-اش را باخود گرفته به محض رسیدن به مکه فرزندش را در حلقات حفظ قرآن کریم ثبت کرد و او را برای بازی های بچه گانه در کوچه های مکه رها نکرد و جهت آموختن پیشه هم نفرستاد تا فقرش را چاره کرده باشد!  در هفت سالگی فرزندش قرآن‌کریم را به طور کامل حفظ کرد و سرور شادمانی بزرگی را برای مادر مومنه اش به ارمغان آورد و سروری بزرگتر از این چه باشد که مادری شاهد آن باشد  فرزندش تاج عزت را در فردوس برین برای مادرش فراهم آورد!
امام شافعی رحمة الله علیه در نهایت فقر به سر می‌برد و نمی‌توانست که مزد مدرس خویش را پرداخت نماید اما ذکاوت و تیزهوشی ایشان در آوان کودکی و سرعت فراگیری درس سبب شد که از همه شاگردان پیشگام شود و به تصحیح اشتباهات هم‌قطاران خویش بپردازد تا این که استاد خویش را به حیرت و شگفتی وا دارد و  استاد او را به عنوان دستیار خویش در تدریس انتخاب و از پرداخت حق الزحمه معافش کند. این از فضل پروردگار است که در عین فقر و تنگدستی بنده اش را عزیز می کند‍!

سفر به مدینه‌ی طیبه:

فاطمه مادر امام شافعی بخاطر اینکه فرزندش از نزد امام مالک رحمه الله  کسب فیض کند به مدینه طیبه سفر می کند چون می داند که امام مالك دانا ترین کس در سنت نبوی صلی الله علیه وسلم است.  این تصمیم یک زن مومنه و آزاده است که سفر های دشواری را در پیش می گیرد و سر در بیابان های خشک و خطیر می زند تا مصدر خیر و خدمت برای امت باشد!

درحلقه درس امام مالك:

امام شافعی رحمة الله علیه در سن ده سالگی از ترس این که امام مالک رحمه الله او را به خاطر خورد سنی اش از حقله ی درس اخراج نکند و به شاگردی قبول فرماید، كتاب موطأ را حفظ می کند!! اصل ماجرا این است که مادر امام از والی مکه می خواهد نامه ای به والی مدینه بنویسد تا به امام مالک توصیه کند که فرزندش را به عنوان شاگرد قبول فرماید، والی مکه نامه‌ای را با امام شافعی رحمه الله که نوجوانی کم سن و سال است نزد والی مدینه می فرستد؛ چون نامه به دست والی مدینه می-رسد رو به امام شافعی می کند و می گوید: «همانا برای من پیاده و با پای برهنه از مدینه الی مکه رفتن آسان تر از ایستاده شدن به پیشگاه امام مالک رحمة الله علیه است این سخن بدین معنا نیست که رفتن به دروازه‌ی امام مالک رحمة الله علیه برای من کسر شأن باشد اما اصل قضیه این است که برای امام مالک رحمة الله علیه مقام والی مدینه اهمیتی ندارد و از عزت نفس و جدیت والای بر خوردار است».
امام شافعی رحمة الله علیه که هنوز کودک است و از هیبت علمای ربانی نا آگاه از والی می خواهد که امام مالک رحمة الله علیه را به دربار خود فراخواند والی به جواب امام شافعی می گوید این محال است، اگر من با همه ی همراهان خود سوار شوم و غبار آلود به دروازه ی امام مالک رحمة الله علیه ایستاده و او بیرون شود و بعضی از نیازهای ما را برآورده گرداند کار بزرگی اتفاق افتاده است. یا به تعبیر دیگر بسیار بزرگواری کرده است!
در نهایت والی مدینه وعده می‌سپارد که هنگام عصر با امام شافعی رحمة الله علیه نزد امام مالک: برود.
امام شافعی روایت می کند: ‌همه ی ما سوار شدیم و به خدا قسم همان اتفاقی افتاد که والی از آن خوف داشت، غبار آلود رفتیم و به دروازه‌ی امام مالک رحمة الله علیه رسیدیم و یکی از همراهان دروازه ی خانه ی امام را زد. کنیزک سیاه چهره ای آمد. امیر مدینه برایش گفت: برای مولای خود بگو امیر به دروازه اش منتظراست. کنیز رفت و بازگشت و برای امیر گفت که امام بعد از سلام می گوید اگر سوالی داری بنویس تا پاسخ دهم در غیر آن موعد درس را می دانی. امیر برای کنیزک گفت:‌ برای امام بگو که نامه‌ای والی مکه را با خود دارد که در آن نیازی نگاشته شده است. کنیزک داخل رفت و امام مالک رحمة الله علیه با قد بلند و رسا و  با هیبت و وقار خاص از منزل بیرون شد و نامه را از دست امیر مدینه گرفت و چون به جای از نامه رسید که به قبول من در حلقه ی تدریس توصیه شده بود، نامه را دور افگند و گفت: «سبحان الله! کار به جای رسیده که علم رسول الله صلی الله عليه وسلم  به وسیله‌ی نامه اخذ می شود!« امام شافعی می گوید دیدم که امیر از هیبت امام سخن گفته نتوانست، پیش رفتم و گفتم: من از بنی مطلب هستم و… داستان زندگی ام را برایش بازگو نمودم. به من نظر انداخت و پرسید نامت چیست؟ گفتم: محمد گفت: «ای محمد! ترا شأن بزرگی است، همانا الله متعال در قلب تو نوری در افکنده و هشدار که معصیت خاموشش نکند فردا با همان کتابی که می خواهی بیاموزی، نزدم بیا».
فردای آن روز امام شافعی  با آنکه کم سن و سال است نزد امام مالک: شرف حضور می یابد و از ایشان می خواهد که درس را از کتاب موطأ آغاز کند، درس شروع می شود و سرانجام، امام شافعی روز بعد هنگامی که به حلقه‌ی درس حاضر می‌شود شروع می کند و آنچه از کتاب موطاء‌ را درس گرفته از حفظ تقدیم استادش می کند و اندکی که پیش می رود هیبت امام مالک: سبب می شود که امام شافعی تصمیم بگیرد تا قرائت را متوقف کند اما اتقان در قرائت و ادای درست این جوان ذکی امام مالک: را به تعجب وا می دارد و می گوید: ادامه بده ای جوان!« بدین گونه طی مدت کوتاه کتاب موطأ را به طور کامل نزد امام مالک حفظ می کند.
امام مالک رحمة الله علیه در باره‌ی این شاگرد برومند خود می گوید: «هیچ قریشی آگاه تر از این پسر بچه نزدم نیامده است. اگر قرار باشد کسی رستگار و کامیاب شود، همین نوجوان است».
آری این فراست مالک ابن انس است؛ امام بزرگی که به نور الله جل جلاله نظر می کند و آینده ای درخشان امام شافعی رحمة الله علیه را از برق چشمانش می خواند.
امام شافعی نه سال در خدمت امام مالک قرار دارد و خوشا به حال محمد فرزند ادریس شافعی که خدا مجلس بهترین بنده گانش را نصیبش می فرماید. از سرچشمه های اصیل معارف قرآن و رهنمودهای نبوی او را بهره مند می گرداند.
شافعی رحمة الله علیه به آن سفر نه ساله و شاگردی امام دار الهجره اکتفا نمی کند بلکه بعد از وفات این امام بزرگوار، به مکه باز می‌گردد تا از مجالس درس علامه‌ی زمان سفيان بن عيينه کسب فیض نموده و بر دانش و معرفت خویش بیفزاید!
در زمانی که امام شافعی با عطش و شوق فروان به سوی کسب علم قدم بر می‌دارد، کاغذ بسیار قیمت است و ایشان در اوج فقر به سر می‌برند و همان گونه که روایت می کنند این دانش آموز سخت‌کوش سنگ ها و استخوان های پهن را از گوشه و کنار جمع آوری می‌کند و بر آن‌ها می‌نویسد و یا کاغذهای بی کاره را پیدا کرده در پشت و یا حاشیه‌ی آن ها مشق‌های خویش را یاد داشت می‌نماید. این است تصویر گویای از جدیت، همت عالی و طلب عزت!

امام شافعی رحمة الله علیه و آموزش ادبیات:

امام شافعى درک می کند که زبان عربی اساس فهم قرآن کریم است و زبان اصیل و درست را هم از  اهل بادیه باید آموخت بنابر این خود را ملزم براین این می کند که در میان قبایل رفته و زبان قرآن را از ایشان فراگیرد.
زنده‌گی در بادیه صبر می خواهد، امام شافعی نیز سلاح صبر در کف دارد و ده سال در میان اهل بادیه ساکن می‌شود تا نطق ایشان را به زبان عربی یاد بگیرد،‌ فصاحت و بلاغت شان را بیاموزد، نه به خاطر کسب منصب و نه هم به انتظار وظیفه‌ی پر درآمد بلکه برای آموزش بهترین وسیله برای فهم کتاب خدا و احکام شریعت!
همان گونه که اشاره شد امام شافعى  ده سال در میان قبیله ی هذیل ساکن می شود و ادبیات و زبان عرب را فرا می گیرد و بیش از ده هزار بیت عربی را به حافظه می سپارد و در سوار کاری و تیر اندازی نیز مهارت حاصل می کند همان گونه که خود ایشان می گویند: «علاقه ام دو چیز بود علم و تیر اندازی در تیر اندازی به جایی رسیدم که با ده تیر ده هدف را پشت سر هم نشانه می رفتم» اما امام وقتی می خواهد از علم خود بگوید، از سر تواضع سکوت می کند ولی همه عالم می‌دانند که امام شافعی رحمة الله علیه همان مشکی است که خود بوید!

سفرهای علمی امام شافعی رحمه الله

امام شافعی رحمه الله  در حدود سال 184 هجری ساکن بغداد می باشند و در همین زمان است که با محمد بن حسن شیبانی رحمه الله  یک تن از شاگردان زبردست امام ابوحنیفه رحمه الله  تماس بر قرار می کنند، آثار شان را مطالعه نموده به مدرسه ی اهل رأی آشنایی حاصل می نمایند و سپس به مکه باز می-گردند و در حدود نه سال در مکه اقامت دارند و علاوه بر داشتن حلقات علم در داخل حرم مکی، در موسم حج ملاقات هایی فراوانی برای شان همراه با علمای بزرگ جهان اسلام حاصل می شود و شاگردان فراوانی را نیز به امت تقدیم می کنند که امام احمد بن حنبل رحمه الله  نیز حاصل همان حلقات پر بار درس های امام شافعی رحمه الله  در مکه مکرمه می باشند.

امام شافعی رحمه الله  در سال 195هجری بار دیگر به بغداد بر می گردند و حلقات درس شان از حرم مکی به بغداد منتقل می شود که علماء و شاگردان از همه گوشه و کنار مملکت اسلامی در این حلقات حضور به هم می رسانند. امام شافعی رحمه الله  دو سال در بغداد حضور دارند و در خلال این دو سال کتاب مشهور خود (الرساله) که بیان گر آراء مذهبی قدیم ایشان   می باشد، را به رشته ی تحریر در می آورند و در این دو سال امام احمدبن حنبل رحمه الله ، ابوثور، زعفرانی و کرابیسی نیز با امام هم رکاب می باشند. امام بعد از این مدت بار دیگر به مکه باز می گردند و بعد از یک اقامت کوتاه در سال198 هجری به بغداد باز می گردند ولی طولی نمی کشد که عازم مصر می گردند.

سال اقامت امام شافعی رحمه الله  در مصر 199هجری گفته شده است و این زمانی است که شهرت امام رحمه الله  همه جا را فرا گرفته و در این سفر ربیع بن سلیمان مرادی، عبدالله بن زبیر حمیدی دوتن از شاگردان زبردست امام شافعی رحمه الله  ایشان را همراهی می کردند و در شهر فسطاط عبدالله بن عبدالحکم یکی از یاران امام مالک رحمه الله  میزبان ایشان می شود و این مهمانی زیاد به طول نمی انجامد و امام شافعی رحمه الله  به حکم ایمان داری و ادای رسالت اسلامی درس های خویش را در مسجد جامع عمرو بن العاص رضی الله عنه  آغاز می کنند و با علم فراوان و فصاحت کلام، شاگردان زیادی را شیفته ی خود می کنند و پنج سال در مصر اقامت دارند و در خلال این مدت پیوسته درس است و تألیف و مناظره با اهل بدعت و به این ترتیب مذهب جدید امام شافعی رحمه الله  که بعضی از آراء فقهی گذشته ی شان را نفی    می کند، شکل می گیرد و مشهورترین کتاب خود را تحت عنوان (الأم) که توسط شاگردان شان جمع آوری می شود به امت اسلامی تقدیم می کنند.

منهج فقهی امام شافعی رحمه الله

احمد تمام در کتاب خود (الشافعي ملامح وآثار) در رابطه به کیفیت ظهور شخصیت و منهج فقهی امام شافعی رحمه الله     می نویسد رحمه الله  »این منهجی آمیخته از فقه حجاز و فقه عراق است و منهجی است که آن را اندیشه ی راسخ از مردی عالم به قرآن و سنت، ماهر بر زبان و ادبیات عرب، آگاه از   بافت های اجتماعی و نیرومند بر رای و قیاس به پخته گی رسانیده است.
احمد تمام در ادامه می گوید رحمه الله  «اگر ما به قرن اول هجری برگردیم در می یابیم که دو مدرسه ی اساسی در فقه اسلامی ظهور می کند؛ یکی مدرسه ی اهل رأی و دیگرش مدرسه ی اهل حدیث و نخستین مدرسه از عراق آغاز می شود و این همان امتداد فقه عبدالله ابن مسعود است که متأثر از فقه عمر بن-الخطاب رضی الله عنه  بود و با اقامت خود در عراق آن را به شاگردان خود منتقل می کند تا این که توسط امام ابوحنیفه رحمه الله  و یاران شان گسترده و فراگیر می شود. اما مدرسه ی حدیث در حجاز آغاز می شود و این همان امتداد مدرسه ی عبد الله بن عباس، عبد الله بن عمر، عایشه صدیقه رضی الله عنها  و دیگر فقهای صحابه که در مكه و مدينه اقامت داشتند و در نهایت توسط شاگردان شان به امام مالك بن انس رحمه الله  و بعد به امام شافعی رحمه الله  و امام احمد بن حنبل رحمه الله  رسید و گسترش یافت.
وقتی امام شافعی رحمه الله  پا در میدان علم و فقه اسلامی می گذارند با استفاده از فرآورده های علمی هردو مدرسه و شاگردی در نزد امام محمد شیبانی از مدرسه ی اول و مالک بن انس رحمه الله  از مدرسه ی دوم راه وسط را انتخاب می کنند و بازار گرم مناقشات میان دو مدرسه را کساد می سازند.

تدوین فقه امام شافعی رحمه الله

امام شافعی رحمه الله  اصول و قواعدی را که در اجتهاد خویش بر آن تکیه دارند و خود را بر آن ملزم می دانند در کتابی تحت عنوان «الرساله» تدوین نموده و در کتاب مشهور خود «الأم» که در مصر تألیف می کنند آن را توسعه می بخشند و این اصول همه بر عمل استوار است و تنها نظر نیست همان گونه که در کتاب «الأم» به روشنی دیده می شود که امام شافعی رحمه الله  ابتدا حکم شرعی را با دلیل اش ذکر می کنند و بعد وجه استدلال خویش را در روشنایی قواعد و اصول استنباطی خود واضح   می سازند. ناگفته نماند که مراجع استنباط احکام در نزد امام شافعی رحمه الله  نیز اول قرآن بعد سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم  و سپس اجماع و در نهایت قیاس است. البته کاربرد قیاس به تناسب مذهب احناف نزد امام شافعی رحمه الله  محدودتر می باشد.

جایگاه امام شافعی رحمه الله  در میان امت اسلامی

* علماي هم عصر وي او را مصداق اين حديث مي دانند

)إِنَّ الله يَبْعَثُ إِلى هذِهِ الأُمَّةِ عَلَى رَأْسِ كُلِّ مائَةِ سَنَةٍ مَنْ يُجَدِّدُ لَها دينَها( «خداوند براي اين امت بر سر هر يک صد سال کسي را بر    مي انگيزد تا اين دين را تازه مي گرداند.» (ابو داود)
* امام احمد رحمه الله  مي گويد:  »مي بينيم که در سر سده ی اول عمر بن عبدالعزيز رضی الله عنه ، و در سر دومين سده شافعي رحمه الله  آمده است« و می فرمایند که اگر شافعی نبود ما بر علم حدیث پیامبر صلی الله علیه وسلم  آگاهی حاصل نمی کردیم.
* عبدالله فرزند امام احمد رحمه الله  از پدرش مي پرسد رحمه الله  پدر جان شافعي چگونه مردي بود، که من بسيار مي شنوم که تو او را دعا مي گويي؟ پدرم گفت:  پسرم شافعي خورشيد جهان بود و آسوده گي مردمان.

تقوى و اخلاق امام شافعی رحمه الله

–    ابن نصر مي گويد:  ما هرگاه که مي خواستيم بگرييم، به هم مي گفتيم:  اين پسر را بياوريد تا براي ما قرآن تلاوت نمايد. وقتي مي آورديم اش و قرآن را آغاز مي نمود؛ چنان مي شد که مردم نزد او بر زمين مي‌افتادند و از نيکويي صداي او داد و فرياد گريه‌ي مردمان بسيار مي‌شد.
–    ربيع مي گويد: شافعي رحمه الله  تا هنگام مرگ شب ها را زنده مي‌داشت.
–    يونس صدفي مي گويد: کسي را داناتر از شافعي نديده ام. يک روز بر سر مسأله اي با وي مناظره نمودم و سپس از هم جدا شديم، بار دوم که مرا ديد، دستم را گرفت و گفت:  اي ابا موسى بهتر نيست که ما هم چنان با هم برادر باشيم حتي اگر بر سر موضوعي با هم توافق نداشته باشيم
–    ذهبي مي گويد:  اين نشان گر کمال دانايي و درک دروني امام شافعي رحمه الله  است؛ که مناظره‌گران همواره کم داشته اند.
–    گويند:  امام شافعي رحمه الله  به خاطر شدت سخاوتي که داشت چيزي از دارایي‌اش را براي خود نگه نمي‌داشت. حتي گاهي همسرش زيور آلاتش را مي‌فروخت.

از سخنان امام شافعی رحمه الله

* فراگيري علم از گزاردن نماز نفل بهتر است.
* به برخي از حافظان حديث مي گفت:  شما چون داروخانه‌ايد و ما پزشکانيم.
* آنکه قرآن بياموزد ارج او بسيار گردد، و آنکه در فقه سخن بگويد نيرويش پرورش يابد و آنکه حديث بنگارد برهانش نيرو بگيرد و آنکه به سخنوري و علم زبان توجه کند ذوق وي حساس و نرم گردد و کسي که متوجه رياضيات و علم حساب گردد راي و نظرش محکم شود و آنکه تقوا پیشه نکند علم وي سودي برايش نخواهد داشت.
* دوری از مردم سبب دشمنی می شود و در آمیختن با مردم همنشینان بد را افزایش می دهد؛ پس در میان این دو زنده گی کن.
* رياکاري در دين قلب را سخت کرده و کينه و دشمني به بار مي آورد.
* خوش داشتم که مردم همه‌ي اين علم را خودشان مي‌دانستند تا چيزي از آن به من منسوب نمي‌گشت.
* هرگز با کسي مناظره ننموده ام جز به قصد خيرخواهي و این که خداوند خیر را بر زبان او یا زبان من جاری کند.
* هر چه گفته باشم و خلاف قرآن و سنت باشد، سخن مرا به ديوار بکوبيد.
* اهدافي دست نيافتني مردم را راضى ساخته و راهي براي به سلامت جستن ندارند، بکوش تا پايبند آن باشي که ترا سود مي رساند.
* دانش آن است که سود بخشد، نه آن که تنها حفظ گردد.
* اگر بدانم آبِ خنک، جوانمردي را از من کم کند نخواهم نوشيد!
* دانا کسي است که دانايي اش او را از هرچه ناپسنديده است، دور سازد.

وفات امام شافعی رحمه الله

امام شافعی رحمه الله  در آخرين روز ماه رجب سال (204) و در عمر 54 ساله گي چشم از جهان فرو بست. در هنگام مرگ به  ایشان گفتند رحمه الله  درچه حالی؟ گفت رحمه الله  کوچنده‌اي از دنيا و جدا شونده از دوستان و در حال ديدار با کردار بد خود و حاضر شونده در حضور الله تعالی و نمي‌دانم که روح من به سوي بهشت خواهد شتافت تا تبريکش گويم و يا سوي دوزخ تا سوگواريش گويم!

در نهایت شرح حال و زنده گی امام شافعی رحمه الله  باید گفت که خوبی های این مرد بزرگ و همه ی مردان راه حق به دین برحقی بر می گردد که به حقانیت آن ایمان آوردند، تعالیم آن را از سرچشمه های اصیل آن فراگرفتند، وجود خویش را در عمل به احکام شریعت زینت بخشیدند، از قرآن و سیرت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم  الگو گرفتند و خود الگو و حجت شدند، زیبایی های شریعت محمدی را در رفتار و سلوک خویش به تصویر کشیدند، معرفت و دانش دین را پاسداری کردند، در پرتو احکامی که تدوین داشتند کرامت انسانی را حفظ داشته و راه کارهای درست انسان زنده گی کردن را به نسل های آینده اهداء نمودند که با هزار دریغ این راهکارها و رهنمودها امروز به فراموشی سپرده شده و امید است که شناخت این راد مردان علاوه بر معرفی مکتب انسان ساز اسلام، زمینه های اقتداء به ایشان را فراهم ساخته و نسل امروز با شناخت از گذشته ی شان، راه آینده را برای خود و نسل های بعد از خود روشن گردانند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ماهنامه معرفت، نشریه زون غرب جمعیت اصلاح

نوشته: عبدالقدیر صالحی

Advertisement | Why Ads? | Advertise here

پوهنتون چینل

پوهنتون چینل درسره سبسکرایب او شریک کړئ

سبسکرایب Subscribe


Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

wasiclinic.com
Back to top button
واسع ویب