تهاجم فکرى، ماهيت و اثرات آن!

فتنه خرچ مال و اسراف گرايى:

پيشرفت و ترقى غيرمعمولى و روز افزون صنعت كارى و صنعتى سازى، توسعه بى حد و حصرشغل و پيشه و بحر بيكران مصنوعات و توليدات باعث شده تا موج هاى از يك طوفان خطرناكى بلند شوند كه آن را مى توان فتنه خرچ مال و اصراف پرستى ناميد كه اين امربذات خود يك تهاجم خاموش و غيرقابل احساس فكرى است. درچنين حالتى انسان به هرحديكه به سكون و آرامش ضرورت دارد، به همان اندازه مصنوعات و توليدات موجود در بازار را خريدارى نموده و در اطراف خويش انبوهى از مصنوعات و اشياى دست ياب در بازار را جمع مى نمايد.
در اين چنين حالت و در نتيجه اين تهاجم خاموش فكرى فرد مسلمان بدون در نظر داشت اين كه وى حقيقتاٌ به چه چيزى و تا چه حد نياز دارد، تنها براساس اين نظريه به خريدارى مى پردازد كه نيرو و توان خريدارى وى در چه حدى است؟ يا هم فقط براساس اين كه چه مقدار اشيا و اجناس قابل خريدارى در دوكانها، مغازه ها و و سوپرماركيتها وجود دارند، چه مقدار از اشياى مورد استعمال در مود و فيشن، چه مقدار از لباس هاى طبق مود و ديزاين از هم گسيخته و پاشيده امروز و همچنان چه مقدار از مواد كيمياوى قابل استفاده در افزايش حُسن و جمال و چه مقدار از اشياى قابل استفاده در افزايش زيبايې و نمود اتاقهاى منزل، از وراى شيشه ها و قفسچه هاى دكاكين در دل و دماغ ماهيجان بر پا مى دارد.
دين اسلام پيروان خود را براى گذراندن زنده گى معتدل و متوازن بين اسراف و بخل تعليم مى دهد، اسراف كننده گان را درقران برداران شيطان خوانده اند، هميشه در سلسله هاى و عظ و ذكرروى بسرنمودن زنده گى با قناعت و ساده گى تاكيدصورت گرفته است.
ولى ازجانب ديگرسرمايه داران، صنعت كاران و شركت هاى بزرگ تجارتى با يورش و تهاجم اعلاناتى و اشتهارى خودكه توسط رسانه هاى چاپى و الكترونيكى برج هاى تفكروانديشه مسلمانان رانيزبه لرزه درآورده اندوفتنه اصراف گرايى و مصارف بى جا همه اكناف ملت اسلاميه را فرا گرفته است و تنها چند خانواده خوشبخت خواهند بود اگرتا حال دچار اين فتنه نشده باشند.

پذيرايى از تصور منع گسترش نفوس:

در بين اقوام و ملت هاى جهان تنها امت اسلامى ازاين امتياز برخورداراست كه مى تواند تعلق و ارتباط راستين بين خداوند، خلقت انسانى و تخليق عام را درك كند، و بخوبى مى داند كه كه پلان و برنامۀ بزرگ الهى همين است تا از يك سو زمين انسانى از وجود نفوس انسانى بايد مملو باشد و از جانب ديگر اين نفوس انسانى گاه ناگاه بايد طبق قوانين و مقررات فطرت مورد ارزيابى و كنترول نيز قرارگيرند.
بادرنظر داشت همين نكته است كه خدواند متعال و خالق همه كاينات، چه در داخل نفس و سرشت انسانى و چه هم در بيرون از نفس و سرشت انسانى و در روى زمين و در و سعت هاى بيكران كاينات انتظامات و اهتماماتى را مهيا ساخته است كه شمارش آن براى انسان ممكن نيست.
ولى هنگاميكه باوجود اين همه حقايق آفاقى، امت اسلامى مورد تهاجم فكرى ديگران قرار مي گيرد و مى پذيرد كه خانوادۀ كوچك ضمانت دهنده خوشحالى و نفوس كم سبب و ضامن ترقى و پيشرفت مملكت است، بجز عدۀ كمى مردم خوش نصيب، اكثريت مردم و حتى دانشمندان اسلامى اعتماد و اعتقاد خود بر رازق بودن خدواند را از دست مى دهند، آنها در اين حالت فراموش مى كنند كه بجز از و ضعيت استثنايى كه زنده گى طفل و مادرش در معرض خطر باشد، نمى توان در مورد قطع توليد نسل تصميم گرفت و على الخصوص بنابر دلايلى همچو مشكلات اقتصادى اسلام هيچ گاهى اجازه نمى دهد تا درمورد قطع توليد نسل تصميم گرفته شود.
درحاليكه در بين جامعه اسلامى و تشويق مردم عامۀ اين جامعه براى قطع توليد نسل و دلايلى مبنى برافاديت آن ارائه كردن، و از مستحب و خوب بودن آن صحبت كردن و هموارسازى ذهنيت هاى مسلمانان براى آن، خلاف و زرى صريح و بغاوت از فكر و انديشه اسلامى شمرده مى شود.
گاهى به شكل و اهيانه استدلال صورت مى گيرد كه دربعضى ازكشورهاى اسلامى چون مصر، پاكستان و غيره به شكل رسمى و به سطح حكومتى موضوع كنترول افزايش نفوس حاكم است و اينكه علماى اين كشورها آن را جايز دانسته اند درحاليكه اين موضوع ازكسى پوشيده نيست كه از دور خلافت عباسى تا حال هميشه علمايى وجود داشته اند كه تحت جبر و فشار نيروى حاكم راه هاى دزدانه اي را در شريعت الهى پيدا نموده اند و نبايد فراموش كردكه قوانين سيكولريستانۀ حكمروايان بى دين كشورهاى اسلامى در عصر حاضر، نمى تواندحيثيت دليل و حجت را براى ساير مسلمانان داشته باشد.
ازدياد نفوس راعامل فقر، افلاس، بى سوادى، عقب مانى و فروغ جرايم در جوامع قرار دادن و آن را حايل راه پيشرفت و ترقى كشورها شمردن، سازشى است كه از زمانه هاى قديم تا حال جهان غرب آنرا عليه كشورهاى اسلامى بكار مى برد كه بحث روى اهداف و مقاصد آن خيلى ها طولانى خواهد بود، ولی جاى بسا افسوس اين است كه با وجود اين همه دروغ و فريب آشكار بازهم دروازه هاى عقل، خرد و ضمير دانشمندان مسلمانان بسته است. اين تهاجم فكرى به حدى شديد است و نتايج آن به حدى و سيع و عميق، كه نمى توان دراين نوشتار مختصرآن را محدود ساخت.

اتهام دهشت افگنى و توجيهات آن:

۱۵ الى ۲۰ سال قبل از امروز مسلمانان در چندين كشور و سرزمين جهان عليه ظلم و استبداد نيروهاى دشمن و استعمار به مقاومت مسلحانه پرداختند، ولی بعد ها اين مقاومت هاى مسلحانه به مسلمانان منسوب گرديده و به شكل طبعيى اين مقاومت مسلحانه به جهاد مسمى گرديد. در گذشته دشمنان اسلام اين موضوع را تروريزم، هراس افگنى يا هم هراس افگنى اسلامى مى ناميدند، ولی حالا آن را تروريزم يا هراس افگنى جهادى مى نامند، اين گونه الفاظ و كلمات برذهن و اعصاب برخى از علماى ضعيف الاعتقاد همچو يك تهاجم فكرى و فرهنگى يورش آورده و در نتيجه برخى ازعلما آنرا براستى به حيث هراس افگنى و تروريزم پذيرفتند، چه ازدل و جان و چه هم درنتيجه يك فشار قوى. اين عده به تشريح و تاؤيل لغوى كلمه جهادپرداختند، و مفهوم اصطلاحى آن را پوشيده نگه داشتند، چنانچه دراين راستا آنها تكميل حقيقى شرايط مرتب شده سيزده چهارده قرن قبل را براى اداى فريضه جهاد لازم قرار دادند كه اولاًً نه در آيات قران و نه هم در احاديث نبوى صلى الله عليه و سلم منصوص است و از جانب ديگر در شرايط و و ضعيت موجوده هيچ گونه رابطۀ معنوى بين آنها باقى نمى ماند.
اين تهاجم فكرى و فرهنگى آنها را به حدى مرعوب و تحت تاثير قرار دادند كه به قول مولانا ابوالاعلى مودودى (رح) اين و كلاى اسلام، نقطه نظر اسلامى را به گونه اى تقديم نمودندكه باعث رضايت و خوشى دشمنان اسلام و اقع گردد.
مولانا مودودى مى گويد: « اسلام را در رنگ اصلى خودش به مردم تقديم نماييد، اگرمردم آنرا پسنديدند كه خوب، ولی اگر آنرا نه پسنديدند هيچ باكى نيست.چنانچه انبياء عليه السلام و مردمان اولوالعزم هميشه همين راه را درپيش گرفته اند.»
تاجاييكه موضوع به تروريزم و هراس افگنى ارتباط دارد، نوعى از اين پديده كه طى آن مردمان بى گناه به قتل مى رسند، و لو هركسى در اين نوع جنايت دست داشته باشد از همه پيشتر و بيش ازهمه توسط مسلمانان قابل نكوهش است، و اگر مسلمانى مرتكب چنين جنايتى شده باشد بايد مسلمانان بيش از ساير اقوام و ملت ها در تقبيح و مجازات عاملين اين فعل قبيح بكوشند، ولی متاسفانه درنتيجه اين تهاجم فكرى و اين پلان گذارى منظم دشمنان اسلام، امروز اكثريتى از علما، دانشمندان، روزنامه نگاران و حتى رهبران سياسى مسلمانان روش نامطلوبى را آغازنموده اند. اين تعداد به مجرد و قوع حادثۀ به تقبيح و مذمت مجرم پرداخته و در اين رابطه به شكلى به دفاع ازاسلام برمى خيزندكه گويا بعد از تحقيق دقيق و كامل، يقين دارند دراين و اقعه مسلمانها دست دارند، درحالى كه اين موضوع حال نه به سطح ملى و نه هم به سطح بين المللى ازكسى پوشيده نيست كه در بيشترين اين گونه و اقعات عناضر، سازمانها و ادارات استخباراتى ضد اسلام دست مى داشته باشند، ولی بعد از و قوع حادثه به شكل فورى رسانه ها و و سايل ارتباط جمعى ازمسلمانان نام مى برند. و در نيتجه اين روش ما خود بدست خود تصوير مجرمانۀ از ملت اسلامى را در ذهن همه جهانيان نقش ساختيم و خود در اين راستا نقش مهمى را بازى نموديم. و زمينۀ اين امر را خود مساعد ساختيم كه هرمسلمانى را در هر مكانى و بعد از هر حادثه گرفتار نمايند، چنانچه امروز در همه جهان همين رسم است.

زنده گى ازدواجى و شكست و ريخت خانواده:

زندگى خانوادگى و مشترك حيثيت سنگ تهداب در عمارت معاشره و تمدن را داراست، اين سنگ تهداب در جوامع غيراسلامى تضعيف مى گردد و يا اقلاً مى توان گفت كه ازمحل خودش لغزيدن را آغاز نموده است. به همين دليل است كه همه عمارت يا دچار شكست و ريخت گرديده و يا هم بسوى انهدام کامل به پيش ميرود.
اين كه جامعۀ اسلامى تا حال از اين شكست و ريخت و از تخريبات آن محفوظ است، همه و همه اش بركت اسلام است، و هويدا است كه اين امر براى دشمنان اسلام خوشانيد نيست، به خصوص درحاليكه اين كشش امتيازى جامعۀ اسلامى، مردان، زنان و نوجوانان زيادى ازجوامع غيراسلامى را بسوى دين مبين اسلام راغب مى سازد. به همين دليل است كه با نام هاى زيباى چون تساوى حقوق مرد و زن و حقوق زن بر موضوع طلاق و تعدد ازواج (چند همسرى مردان) يورش آوردند، كه درنيتجه نه تنها اهل فقه، دانش و بينش كه حتى اهل دين و تقوا كه محافظ قوانين شرعى بودند به لغزش درآمدند و در نتيجه آن قوانين شرعى ناقص، نا كافى و نا مكمل به نظرآمدند، ازدواج دوم براى شوهر را باشرايط خيلى سخت تر از شرايط شريعت اسلامى و ابسته ساختند، روح و روان شريعت اسلامى و حكمت هاى پوشيده و مضمر در قوانين شرعى غير قابل توجه قلمداد شدند و در نتيجه شدت فشار اين تهاجم فكرى و فرهنگى اين حقيقت آشكار نيزازخاطره ها زايل گشت كه هردوى اين كار بظاهر نيكو، همان راهى را بسوى ازدواج اسلامى، خانواده مسلمان و بالآخره جامعه و معاشره اسلامى خواهند گشود كه با پيشرفت اندكى فردا خانواده ها و جوامع غيراسلامى را با تباهى و بربادى روبروساخته است. و ما در تمدن معاصر مناظر و صحنه هاى ازاين تباهى و بربادى را شب و روز با چشمان باز مشاهده مى كنيم.

زن مسلمان، نشانۀ خاص:

گرچندتعدادى اززنان دربعضى ازقسمت هاى جهان اسلام و در بعضى امور به خصوص و اقعا ًمظلوم و اقع گرديده اند، ولی به طوركلى و مجموعى زن مسلمان دربين زنان همه جهان بگونه قابل دركى باعزت، باعصمت، با و قار محفوظ و مأمون است.
اين و ضعيت عمومى زن مسلمان، همچنان تحريك كششى كه در نيتجه آن زنان غير مسلمان نيزبه گونه متواتر به دايرۀ اسلام داخل ميشوند، بگونۀ فطرى آن براى دشمنان اسلام و مسلمانان قابل پذيرش نيست.
اين گروه (دشمنان اسلام) درحفظ، بقا و همچنان احياى دوباره اين مقام و وضعيت زن مسسلمان، بگونه و اضح تصوير شكست و ريخت و مرگ طبيعى تمدن و تهذيب مبتنى برشهوانيت، فحاشى و بيهوده گى خود را به و ضوح مشاهده مى كنند. به همين دليل آنها تلاش نمودند تا با برنامه ريزى دقيق، اصول، اخلاق و قوانين اسلامى مرتبط به امور زنان را مورد تهاجم شديد قرار داده و با طرح راهكرد منظمى دهانۀ تهاجم فرهنگى و حملات منظمى را عليه امت اسلامى گشودند.
چنانچه هويدا است در جهان اسلام تعداد كثيرى از افرادى وجود دارند كه يا توانايى و ظرفيت فهم دقيق دسيسه هاى دشمنان اسلام را ندارند يا هم قصداً و عمداً نمى خواهند آنرا درك كنند، ياهم ازنيروى دشمنان به حدى تحت تاثير قرار گرفته اند كه علاج و مداواى اين ضعف را در تبديلى جامعه، معاشره و تمدن اسلامى جستجومى كنند.
اگرچنين نمى بود پس اين عدۀ از علما و دانشمندان جهان اسلام با نشاندهى مشكلات، محروميت ها و مظلوميت هاى و اقعى زن مسلمان (غرض اصلاح فاصله گرفتن مسلمانان ازتعليمات اسلامى، بى عملى و بد عملى فردى آنها، جريان بى اعتدالى، بى رحمى و تجاوزات درجامعه اسلامى) به نوشتن كتابها، مقالات تحقيقى و ساير راه هاى مؤثر مى پرداختند.
به گونۀ مثال موضوع طويانه و مصارف گزاف عروسى در سطوح مختلف جامعه اسلامى مردم مختلفى را همچو يك طاعون خطرناكى به ستوه درآورده است، ولی با تاسف و درد كه اين عده از دانشمندان مسلمان كه تحت تأثير يورش فكرى و فرهنگى غرب قرار دارند، تنها و تنها در مسايل و در نقاطى زن مسلمان را محبور و مظلوم مشاهده ميكنند كه علما و دانشمندان غربى آنرا به حيث نقيصۀ اسلام نشاندهى كرده اند.چنانچه در سطور زيرين به نشاندهى بعضى ازچنين نقاط ميپردازيم.

تعبير جديدى از تعليم نسوان:

درحال حاضر معيار و ميزان اسلامى در مورد اهميت، افاديت و مجبوريت تعليم نسوان تبديل گرديده است، درحال حاضر در اكثر حالات موضوع تعليم نسوان را با منفعت مادى و خوشحالى و پيشرفت مادى ربط مى دهند، اگرگاهى بنابرضرورتى موضوع اسلام درميان آيد از حديث شريف مشهورى كه رسول الله صلى الله عليه و سلم فرموده اند كه آموختن علم بر هر مرد و زن مسلمان فرض است، نيز يادآورى صورت مى گيرد، ولی به طورعموم موضوع به اين گفتارپايان مى يابد كه زن بايد از لحاظ مالى خود كفا گرديده و برپاهاى خويش بايستد.
دشمنان اسلام همچنان دراين راستا مطرح مى كنند كه بايد تعليم و آموزش زنان براى ايجاد شخصيت مستقل آنها باشد و اين درست همان طرحى است كه دشمنان اسلام آنرا در مقابل اصول و تعلميات اسلامى پيشكش نموده و آنرا به دانشوران مسلمان نيز ذهن نشين ساخته اند.

حبس در چهارديوارى خانه:

طى تهاجم فكرى و فرهنگى كه دشمنان اسلام عليه جهان اسلام و بخصوص طبقه نسوان براه انداخته اند، محدودۀ اصلى كارزن يعنى خانواده محلى كه زن در آن با راحت و سكون محفوظ و باعزت زندگى دارد، و درآنجا فريضه عظيمى چون پرورش و تربيت نسل آينده امت اسلامى را به پيش مى برد، آنرا چهارديوارى خانه ناميده و آنرا قيد چارديوارى منزل نيزخطاب نموده اند. بياييد كه بيانديشيم كه آيا اين همه، تعليم قرانى ايرا كه براى خانم ها مى فرمايد « در خانه هاى خود مستقر باشيد» به تضحيك و مسخره نمى گيرد؟

زن به حيث ماشين توليد اولاد:

جوامع اسلامى به دليل و ضعيت زنان مورد طنز و استهزا قرار ميگيرند كه به گفته آنها زن دراين جوامع به يك مخلوق حقيرى تبديل شده است كه تنها مى توان آنرا ماشين توليد نسل ناميد و بس.
افرادى كه شكار اين تهاجم فكرى شده اند حتى دراين مورد زحمت فكر نمودن را نيز به خود نمى دهند كه آنها به مقام و حيثيت مقدس و عظيم مادر توهين مى كنند.
اين عده فكر مى كنند كه ماشين كسب پول و سرمايه و ماشينى كه در بيرون از منزل به گرسنگان و تشنگان هوس، لذت ديد فراهم ميكند، نبايد تنها به ماشين توليد نسل مبدل گردد!!!

موضوع كفالت و سربراهى خانواده:

هراجتماعى چه كوچك و چه بزرگ از فاميل گرفته الى ادارۀ بزرگ براى انتظام خوب و ايجاد نظم و دسپلين مجبوراً به يك مدير، منتظم و سربراه اداره ضرورت دارد. قران عظيم الشان اين سربراه يا مدير درخانواده را « قيم» ناميده است، مقام و منصب قيم درساير جوامع يا بنام مساوات جنسى ( تساوى حقوق بين زن و مرد) ازبين رفته است، يا هم آهسته آهسته روبه خاتمه مى رود، به همين دليل خانواده ها از هم مى پاشند و رشته هاى خانواده گى و فاميلى تضعيف مى گردند، ولی با وجود اين همه شهود عيان و موجود درصحنه بازهم تعدادى از دانشمندان مسلمان بدون اينكه هدايات قران را درنظر بگيرند، حيثيت مديريت و قواميت مرد در خانواده را مشكوك نشان مى دهند و يا آنرا به چالش مى كشند و از مكارى فنى و تخنيكى كار گرفته از تاويل و تفسير دلخواه خويش در مورد تصور مساوات مرد و زن درقران نيزنمى پرهيزند.

تركيز روى آزادى اقتصادى زن:

دين اسلام با درنظر داشت تشكل جسمانى زن، ساختارروانى، احساساتى و عصبى زن در مقابل مرد، و همچنان با در نظر داشت و ظايف مخصوص زن در نظام حيات ( بجز ازحالات استثنايى ) اورا از بار كسب معاش و كارهاى ثقيل و با مشقت فارغ ساخته است، ولی در عصر حاضر با ارائه اين دليل زن را در زيراين بار طاقت فرسا قرارمى دهندكه گويا اسلام زن را غلام شوهرخود قرارنداده است. و گويا زن حق آزادى و كسب معاش را دارد.واين همه تحت نام و عنوان رهبرى زنان به خورمى دهند. و چه بسا جاى افسوس است كه دراين راستا حضرت خديجة الكبرى ام المومين را به حيث الگو و نمونه قرارداده و اين فتنه را بسوى تقديس نيز مى كشانند.

زندان حجاب و اشتغال زن:

شكست و ريخت معیارها و ارزش هاى مختلف اخلاقى و تمدنى كه در راستاى كسب علم براى تعيين شخصيت و بعد از تكميل تعليم جهت اجراى و ظيفه زن، در نظام غربى لازم پنداشته مى شود درسرفهرست آن حجاب و پرده قراردارد. به همين دليل است كه براى ارائه دلايل در مورد رد حجاب زن حتى دلايلى از قران، احاديث و فقه را نيز پيدا نموده انبار مى كنند.
چنانچه ازديد فرهنگ غربى شخصيت زنانى كه پتلون كوباى همراه با پيراهن كوتاه پوشيده و به گشت و گذار در جاده ها مى پردازند، بيش از ديگران رشد نموده است.
وازآن هم جالبتر اين كه براى يافتن جوازى در قسمت پوشيدن لباس مردانه توسط زنان، مثالى ازقرن اول تاريخ اسلام در مورد پوشيدن لباس مردانه توسط يك تن از صحابيات را نيز پيدا نمودند، كه در زمان جنگ لباس مردانه پوشيده بود.
تا چندى قبل همه اين كمالات توسط طبقه ملحد و دين زداى و آنانيكه خود را روشنفكر و آزاد و لبرال مى ناميدند، صورت مى گرفت ولی جاى بسا تاسف است كه امروز فارغين جامعات و مدارس مؤقر دينى نيزبه اين گونه اعمال دست مى يازند.
به اين ترتيب مشاهده مى شودكه اين تهاجم فكرى و فرهنگى تا چه حد بزرگ و خطرناك است و اثرات آن تا چه حد غيرمعمولى و دير پا؟
استعماربالاى اين تهاجم ميليون ها دالررا به مصرف مى رساند و زحمات زيادى را دراين راستا متقبل مى گردد، جاى تاسف اين است كه يك طبقه بزرگى امت اسلامى ازعزايم، پلانها و سرگرمى هاى اين تهاجم بى خبراند يا هم غافل و جالب اين كه طى اين تهاجم فكرى و فرهنگى افراد بجاى اسلحه بكار مى روند.
اين داستان طويل و شاخ درشاخ تهاجم فكرى و فرهنگى استعمار كه مختصرى از بخش هاى آن دراين جا مورد بحث قرار گرفت.بدون شك امت اسلامى با خطر بزرگ و چالش عظيمى مواجه است.
ولى با وجود اين همه نبايد مايوس و نا اميد شد، الحمد لله امروز توسط تحريك هاى اسلامى در سراسر جهان فكراسلامى دوباره احياء مى گردد، و پيشرفت و تقدم آن بافضل و مرحمت الهى جريان دارد، ولی ضرورت به اين امر ديده مى شود که اين تحريك ها بيش ازپيش منظم و مرتبط با همديگر حركت نمايند و وسايل بيشترى دراين راستا به كار گرفته شوند.

يادداشت:

اصل اين مطّلب توسط دانشمند مسلمان هندى محمدزين العابدين منصورى نوشته شده كه در شمارۀ برج اگست سال ۲۰۰۶ نشريه
((زنده گى نو)) چاپ دهلى جديد به چاپ رسيده بود، و ترجمه درى آن طى دوقسمت در ماهنامه قافله به خواننده گان عزيز تقديم شد.

your ads

Advertisement | Why Ads? | Advertise here

پوهنتون چینل

پوهنتون چینل درسره سبسکرایب او شریک کړئ

سبسکرایب Subscribe


Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

wasiclinic.com
Back to top button
واسع ویب