صلح نيازمبرم جامعه بشري

محقق عبدالرحمن”حكيمزاد”

 صلح نيروي شگفتي دركيان طبيعت بوده وپيوند هميشگي وناگسستني اي بانظام خلقت دارد زيرا تداوم، بقاء ووحدت جهان مرهون تأمين نظم وصلح سراسريست. همچنان طبق قانون فطرت، بقاء وسعادت بشر نيازمند تأمين صلح وامن درهمه ابعاد زندگي ميباشد.

 اينك كه مادربلاد خود ودرسراسرجهان بامشكلات وموانعي مواجه هستيم علت آن نبود صلحِِ واقعي درسرنوشت بشريست.

 ما درحالي به اين مشكلات مواجه هستيم كه خود را باخته وقدرت ونيرويي را كه مارا به تأمين امن وصلح قادربسازد نشناخته ايم، لذا هيچگونه هدف وراهي براي خود جهت تأمين صلح نيافته ايم مادرچنين موقع بيش ازهمه چيزنيازمند يك عقيده وطرزفكري هستيم كه قواي پراگنده ي مارا جمع كند ونيازمند دسترسي به قانوني ميباشيم كه آن آيين فطرت است كه بايست اراده ي خويش را تابع آن قانون بسازيم.

 مانيازمند يك پرچمي هستيم كه زيرسايه هاي آن درصفوف فشرده ومستحكم و باهمزيستي مسالمت آميز، درصورت تطبيق قانون فطرت باهم زندگي كنيم ومشكلات خود را درابعاد مختلف زندگي برطرف سازيم.

 البته به اين كارزماني توفيق خواهيم يافت كه صلح همه جانبه را مطابق مبادي عاليه ي آن درابعاد مختلف زندگي تحقق بخشيم.

 مانخست بايد بذرامن وصلح را درپرتوايمان درسرزمين ضميرووجدان خويش كشت نماييم ورشد وتكامل بخشيم تاخودبا عمل صالحه ي خويش درخت طيبه ي بارور وصالحي بارآييم آنطوريكه قرآن اشاره كرده است: “ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ”. 1

 باوارد شدن باعمل صالح در دايره ي صلح، صلح سراسري راتحقق بخشيده ميتوانيم.

 يكي ازين حلقات مركزي ومحوري درامرتأمين صلح، خانواده است كه بعد ازتأمين صلح درخانواده، واردمحيط اجتماع شده وبعد درميدان ملي وبين المللي، ميان ملتها صلح جهاني را تأمين مي بخشيم درحاليكه صلح بين المللي آخرين حلقه ايست كه حلقات زيادي برآن سبقت دارد مادرين مقاله وباهمين روحيه ازچگونگي تأمين صلح درچند حلقه يادآورميشويم.

 آغازاين طرزبرخورد از رابطه ي اعضاي خانواده شروع شده وبه جامعه منتهي ميشود كه اگرآنهادر روابط فيمابينِِ شان، كاستيها واشتباهات يكديگر راناديده گرفته ودرجهت نزديكت بهم، گام بردارند، هم از زندگي حظ مي برند وهم خوشنودي الله متعال را بدست مي آورند. پس براي تبيين موضوع وتحقق آن درجامعه بهتراست مطالبي را گردهم آورده ودرتحقق آن بكوشيم.

 1- ايجاد فضاي صلح وآرامش درخانواده:

چون خانواده خشت نخست جامعه ميباشد، آثارمنفي ومثبت آن تأثيرمستقيمي برجامعه مينمايد. بدين معني، اگراعضاي خانواده دربين هم محبت، دوستي، گذشت وتواضع داشتند، ازعيوب يكديگرچشم پوشي نمودند ودراصلاح هم تلاش كردند، اين خصوصيات به جامعه انتقال يافته وبه آن سمت وسوي بخصوصي ميدهد.

 در رابطه به نيكي با اعضاي خانواده ودر رأس آنهاهمسر، پيامبرعليه السلام فرموده اند: “خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لأَهْلِهِ وَأَنَا خَيْرُكُمْ لأَهْلِى”.[1]

 بهترين شماكسي است كه بااهل” فاميلش” بهترباشد ومن نسبت به همه ي شما باخانواده ام روش بهتردارم.

 درخانواده نيزگاهي بين زن وشوهراختلاف پيش مي آيد وكانون گرم خانواده را به خطرمي اندازد. جهت حل اين معضله، قرآن مصالحه را بهترين گزينه دانسته است آنجاكه فرموده اند: “وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُواْ حَكَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِّنْ أَهْلِهَا إِن يُرِيدَا إِصْلاَحًا يُوَفِّقِ اللّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا”.[2]

و اگر از جدايى ميان آن دو [ زن و شوهر] بيم داريد پس داورى از خانواده آن [شوهر] و داورى از خانواده آن [زن] تعيين كنيد اگر سرِِِِ سازگارى دارند خدا ميان آن دو سازگارى خواهد داد آرى خدا داناى آگاه است.

 

 2– ايجادفضاي صلح وآرامش درمراكزتعليمي وتحصيلي:

مكتب، مدرسه ودانشگاه مركزعلم وتجربه وجاي تقابل عادات ونظريات مختلفي است كه آنرا شاگردان ازخانواده هاي خويش به وديعت گرفته اند.

 درصورتيكه اداره ي اين نهادها ومعلمين آن درپهلوي علم وتجربه ي كافي ازمديريت لازم برخوردارباشند، ميتوانند فضاي مكتب راكه آگنده ازنظريات مختلف وطيف هاي متفاوت است، بسوي وحدت وهمبستگي سوق داده، روابط فيمابين استادان وشاگردان ورابطه شاگردان باشاگردان را مستحكم ساخته باتدويربرنامه هاي مختلف علمي غرض تنويرافكارشاگردان مدرسه، آنهارا وادارند كه بينهم دوستي داشته، ازلجاجت ودسته بنديهاي منفي خود داري نموده وتشنه ي ديداريكديگر باشند.

 درصورت بروزمشكلي كه سبب نزاع وكشمكش، ميان آنها ميگردد، باشنيدن حرف يكديگر، معضله را ازطريق گفت وشنيد حل نموده ووقتيكه ازآنجافارغ گرديده ووارد اجتماع ميشوند، مسايل موردنزاع را، با صبروبرده باري حل وفصل نموده وبه ابزار زور، تزوير وتهديد كه باعث درهم خوردن آرامش جامعه ميگردد، دست نمي برند.

 3- ايجادصلح وآرامش درجامعه:

بايد به اين واقعيت تأكيد نمود كه اسلام آيين صلح خواهي وصلح طلبي است آنهم بصورت فراگيربراي تمام جامعه ي انساني، به عبارت ديگراسلام هم منادي صلح دربين امت اسلام است وهم خواهان تحقق آن دربين جامعه ي انساني، دليل برين مدعاكه اسلام منادي صلح جهانيست اينكه درقرآن دو واژه “صلح ” و”سِِلم” به كار رفته واژه ي صلح فراخوانيست براي امت اسلام وواژه ي سِلم هم امت اسلام رابه صلح وزندگي مسالمت آميزدربين خودشان فراميخواند وهم فراخواني امت اسلام با پيروان سايراديان به زندگي مسالمت آميزاست. [3]

 براي درك اين واقعيت نخست جامعه را بصورت كل به دوبخش، جامعه ي اسلامي وجامعه ي غيراسلامي تقسيم مينماييم وسپس روي تأكيداسلام به تأمين صلح در روابط فيمابين آنها مي پردازيم.

الف: جامعه ي اسلامي: 

 1- اسلام دربرابرمشكلاتيكه ممكن است امت اسلامي را كه متشكل ازدول، گروه ها، قبايل، خانواده ها وغيره هستند، فراگيرد، به صلح وزندگي مسالمت آميزفراخوانده وعلاج تمام مشكلات را درصلح ميداندآنجاكه الله متعال ميفرمايد: “يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِي السِّلْمِ كَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ”.[4]

 اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد همگى به اطاعت [خدا] درآييد و گامهاى شيطان را دنبال مكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است.

 2- قرآنكريم مسلمانان را درصورتيكه ميان تعدادي ازآنها چه درسطح دولتها باشند، ياگروه ها ويا افراد، خصومت ودرگيري شعله ورشود، فرمان ميدهد كه ميان ايشان به عدل وانصاف صلح نموده وحدت ويكپارچگي خويش را دربرابركفارحفظ نمايند طوريكه ميفرمايد: “وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ”. [5]

 

 و اگر دو طايفه از مؤمنان با هم بجنگند  آن دو را اصلاح دهيد و اگر [باز] يكى از آن دو بر ديگرى تعدى كرد با آن [طايفه‏اى] كه تعدى مى‏كند بجنگيد تا به فرمان خدا بازگردد پس اگر باز گشت آنها را دادگرانه سازش دهيد و عدالت كنيد كه خدا دادگران را دوست مى‏دارد.

 3- اسلام مرجع حل تمام مشكلات را دربازگشت به الله ورسول ميداند: “فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ”.[6]

 پس اگرنزاع داشتيد درچيزي، برگردانيد آن را بطرف خدا ورسول خداجل جلاله.

 4- دربين امت اسلام، طوايف، گروه ها، نژادها ورنگهاي مختلف وجود دارند، ولي همگي تاروپود واجزاي مشترك اند كه لازمه ي اين امر زندگي باصفا دركنارهم است .

خداوندمتعال درقرآن ميفرمايد: “فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بِيْنِكُمْ”.[7]

پس از خدا پروا داريد و با يكديگر سازش نماييد.

5- گاهي ممكن است مشكلاتي بين افراد واشخاص سرِ مسائل شخصي بوجود بيايد كه منجربه نزاع ودرگيري گردد كه خداوند درين امرهم، همه را به صلح فراخوانده است: “إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ”.[8]

 در حقيقت مؤمنان با هم برادرند پس ميان برادرانتان سازش دهيد و از خدا پروا بداريد اميد كه مورد رحمت قرار گيريد.

 ب: جامعه غيراسلامي:

اساساً موقف اسلام در روابط باملل غيراسلامي برپايه ي صلح، گفتگو ومناقشه ي مستدل استواراست دعوتيكه مردم را بسوي اسلام فراميخواند،

 طوريكه الله متعال فرموده اند: “ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ”.[9]

 پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد.

 اين تازمانيكه كفارمانع دعوت ودعوتگران نشده واجازه دهند كه هركس بادليل وبرهان حقانيت  دين خود را ثابت نمايد.

 قرآن ازكفارميخواهد كه جهت تثبيت ادعاي خويش درحضوراقارب نزديك خويش به مناظره حاضرشده وازدرگيري بپرهيزند چنانكه فرموده اند: “فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ”.[10]

 پس هر كه در اين [باره] پس از دانشى كه تو را [حاصل] آمده با تو محاجه كند بگو بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا خوانيم سپس مباهله كنيم و لعنت‏خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.

 شيوه هاي گسترش اسلام:

اگربه عقب برگرديم وسيره ي پيامبرعليه السلام ويارانش را در راستاي گسترش دعوت اسلامي به بررسي گيريم درخواهيم يافت كه آنان جهت تحقق اهداف خويش سه راه را برگزيده اند:

 1-آگاهي جامعه وكشاندن آن به اسلام ازطريق دعوت زباني:

اين روش ازهمان روزهاي نخست ظهوراسلام درمكه ي مكرمه آغازيافت ودر ادوارمختلف تاريخ تا امروزنيزكاربرد داشته وآسان ترين راه بسوي جلب مردم بسوي اسلام ميباشد طوريكه رسول الله مي فرمود: “يَا أَيُّهَا النَّاسُ قُولُوا لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ تُفْلِحُوا”.[11]

 اي مردم! كلمه ي لااله إلاالله را بخوانيدكه كامياب شويد.

 پيامبرعليه السلام درآن مرحله”درمكه” مسلمانان را ازرويارويي وكشمكش برحذرميداشت وبرايشان توصيه مي نمود كه:  نماز را اداء نموده وزكات بپردازند وازجنگ بپرهيزند چون  مأمورم كه عفو ومدارا  را ازآن خودسازم.[12]

 اما وقتيكه پيام اسلام به مردم رسيد وازكليات پيام آن آگاهي يافتند بازهم جهت اقامه ي حجت، علماي كرام مستحب ميدانند كه قبل ازجنگ، دعوت را به آنان پيش نمايند[13] طوريكه ازابن عباس رضي الله عنهما روايت كه گفت: ” مَا قَاتَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَوْمًا قَطُّ إِلَّا دَعَاهُمْ”.[14]

پيامبرعليه السلام باهيچ قومي قبل ازدعوت شان” به اسلام”، نجنگيد.

 بايدگفت: بيشترين كسانيكه ازعصررسالت تا امروز به دين اسلام مشرف شده اند ازين طريق بوده است.

 2– انعقادصلح:

دومين روشي كه پيامبرعليه السلام براي گسترش اسلام روي دست گرفت، انعقاد صلح وپيمان بود كه باورودش به مدينه ي منوره آنرا بايهوديان ساكن مدينه منعقد نمود. طبق اين پيمان يهوديان دراجراي مراسم ديني شان آزاد بودند وميتوانستند كه به دين خود پابند باشند اما درپهلوي آن دعوت اسلامي به شيوه هاي گفتاري وعملي درآنجابه شدت جريان داشت كه تعداد زيادي ازساكنان اصلي مدينه به شمول يهوديان با پي بردن به حقانيت اسلام باكيش قديم خويش وداع گفته ودر زمره ي ياران پيامبراسلام صلي الله عليه وسلم قرار گرفتند.

 دومين پيمان صلحي كه درزندگي پيامبرعليه السلام باكفار منعقد شد، صلح حديبيه بود كه باوصف آنكه مسلمانان صلح مذكور را به ضررخودپنداشتند ولي دستآوردهاي عظيمي رادرپي داشت كه قرآن آنرا فتح عظيم خواند.

 زيرا پس ازين علاوه برينكه مشركين به قدرت مسلمانان بحيث يك قوت اعتراف نمودند مسلمانان توانستندبه فكرآرام تر، دامنه ي گسترش دعوت اسلامي را وسعت بخشيده با ارسال نامه هاونمايندگاني به دول دور ونزديك پيام اسلام رابه گوش جهانيان رسانيدند كه اين كار ازطريق جنگ به اين آساني، ميسرنبود.

 3– جهادمسلحانه:

سومين گزينه ي اسلام براي جلب مردم به اسلام ودورنمودن موانع از راه دعوت، روآوردن به جهادمسلحانه عليه مانعيين راهِِِ دعوت ميباشد.

البته جهادنيزبدون مقدمه، آغازنميشودبلكه قبل ازآن به كفارفهمانده ميشودكه:

1-يااسلام رابپذيرند ومانند مسلمانان زندگي نمايند.

 2- ياباپذيرش پرداخت جزيه دربدل حفاظت جان ومال شان توسط مسلمانان، درقلمرومسلمانان آزادانه زندگي نمايند.

3- وياآماده ي نبردباشند.[15]

جهادمسلحانه ازخودآداب واحكامي داردكه رعايت آن برمجاهدين لازميست درغيرآن به چنين جنگي، جهادگفته نميشود. درگرماگرم صحنه ي جهادكشتن صومعه نشينان، زنان، مردان كهن سال، اطفال وقطع اشجاروازبين بردن مزارع ممنوع است طوريكه پيامبرعليه السلام فرموده اند: ” انْطَلِقُوا بِاسْمِ اللَّهِ  وفِي سَبِيلِ اللهِ تُقَاتِلُونَ أعداءَ اللهِ فِي سَبِيلِ اللهِ وَلاَ تَقْتُلُوا شَيْخًا فَانِيًا وَلاَ طِفْلاًصَغِيرًا وَلاَ امْرَأَةً وَلاَ تَغُلُّوا”.[16]

 بنام الله ودر راه الله بيرون شويد، بادشمنان الله در راه خدابرزميد اما مردكهن سال، طفل صغير وزن رانكشيد و”در ميدان جنگ” خيانت ننماييد.

 در روايت ديگري آمده است: ” اخْرُجُوا بِسْمِ اللَّهِ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ لَا تَغْدِرُوا وَلَا تَغُلُّوا وَلَا تُمَثِّلُوا وَلَا تَقْتُلُوا الْوِلْدَانَ وَلَا أَصْحَابَ الصَّوَامِعِ”.[17]

 بنام الله ودر راه الله بيرون شويد وباكسانيكه كافرشده اند بجنگيد، “درمال غنيمت” غدرو خيانت نكنيد، مثله نكنيد واطفال وصومعه نشينان رامكشيد .

به همين ترتيب رسول الله صلي الله عليه وسلم فرموده اند: “ولا تقطعن شجرا مثمرا ولا تخربن عامرا…”.[18]

 درختان مثمر راقطع ننموده وآباديهارا ويران ننماييد.

 منطق صلح خواهي اسلام به حدي روشن است كه درجريان جنگ نيز درصورتيكه كفاربه صلح وآشتي رغبت نشان دهند، امربه انعقاد صلح مينمايد      چنانكه الله متعال فرموده اند: ” وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا”.[19]

و اگر به صلح گراييدند تو [نيز] بدان گراى.

عقدنامه هاي صلح پيامبرعليه السلام با كفارنشان ميدهد كه صلح خواهي اسلام منحصردربين مسلمانان نيست بلكه جايگاه مهم حفظِِ روابط صلح آميزبا اقوام وملتهاراكه تضمين كننده ي حقوق بين الملل اسلامي است نيزموردتأكيدقرارداده است: “فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْاْ إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا “. [20]

 واگر با شما نجنگيدند و با شما طرح صلح افكندند [ديگر] خدا براى شما راهى [براى تجاوز] بر آنان قرار نداده است.

 محورصلح خواهي بين المللي، نقاط مشتركي است كه قرآن به اين نقاط، انگشت گذاشته است، اسلام براي تحقق بخشيدن به صلح وگسترش آن دربين ملتها وجلوگيري از روابط خصمانه ودرگيري هاي خونين، به امت اسلام توصيه كرده است كه درين زمينه همواره پيش قدم باشند وازهرنوع كوششي براي برقراري صلح وتحكيم مباني صلح درجامعه ي بشري دريغ نورزند وعقدقرارداد صلح را به عنوان يك وظيفه بيان كرده  ومسلمانهارا بدان مكلف نموده است.[21]

 تأمين صلح درافغانستان آرزوي هرمسلمان وانسان دردمند:

افغانستان به نسبت موقعيت جغرافيايي، وجوداقوام، مليتهاي متعدد وبي بهرگي ازعلم ودانش كافي، دربيشترين مقاطع تاريخ به اثرمداخلات بيروني وكشمكشهاي دروني باجنگهاونزاعات، دست وپنجه نرم كرده ونتوانسته است نفس راحت تري بكشد.

امادرين ميان جنگهاي ويران كن سه دهه ي اخيرآنرابيشترازپيش معيوب ساخته است.

 ازينكه هرجنگ وجدال با استقرارصلح فرومي نشيند، افغانهابيش ازهمه نيازدارند به هرنحوي كه امكان دارد راه صلح وسازش را روي دست گرفته وبيشترازين زخم هاي شانراناسورنسازند، چون به هرمقداريكه جنگ تندتر شود، ويراني كشورافزايش يافته وشيرازه ي وحدت نيم بندملي، مان مي شكند.

 رجوع به صلح وتأمين آن درين مرزوبومِ بلاكشيده وجيبه ي تك تك افغانها، جهانيان ودر رأس همه ي آنها مكلفيت علماي با احساس ودردمند جهان اسلام ميباشد كه بادرازنمودن دست دوستي ومودت، طرفين جنگ را متقاعدسازند كه اختلافات خويش را ازطريق مذاكره وگفتگوحل نمايند.

 چقدرآفت بزرگ است كه ديگران براي خاتمه ي جنگ با اشكال مختلف اقدام مينمايند ولي دول اسلامي وعلماي دين سكوت كرده اند.

 اين وجيبه ي هرفرد مسلمان ودر رأس علماي دين است كه دست به كارشده، روي عوامل جنگ درافغانستان، راه هاي بيرون رفت ازآن، مشروعيت جنگ هاي كنوني، گونه هاي آن واقداماتيكه بنام دفاع ازخاك ودين ازطرف جناح هاي درگيرصورت ميگيرد، با اشتراك علماي نخبه ي جهان، بحث هاي گسترده وهمه جانبه نموده، سلامت وملامت را مشخص وبا نتايج واضح وروشن طرف ملامت را طبق نص قرآن بسوي صلح وهمگرايي دعوت نموده اگرآنرانپذيرفتند با اصدارفتواي قوي ومستدل بغاوت شانرا اعلام وبرضد شان مقابله شود تا جانب باغي را ازپادرآورده ودرنتيجه ملت ازين بلاهارهايي يابد، درغيرآن دردنيا وآخرت درپيشگاه الله وامت ملامت خواهند بود.

 

نتيجه:

ازلابلاي آنچه بيان گرديد چنين نتيجه ميگيريم:

1- چون پايان هرجنگ به صلح مي انجامد پس بهتراست قبل ازآنكه هست وبودِِِ مادي ومعنوي كشورمان به نيستي برود، به تلاشهاي صلح جويانه سرعت بخشيده وجنگهاي تباهكن كنوني را پايان بخشيم.

 2- بهترين راهِِ عموميت بخشيدن صلح درجامعه، استقرارفضاي صلح آميزدرخانواده ها، مكاتب ودانشگاه ها ميباشد تا افراديكه ازين                   مجراهاوارداجتماع ميشوند، فكراًً وعملاًً آماده ي زندگي مسالمت آميزباشند.

 3- منطق اسلام به گفتگو، مناقشه واستدلال استواراست پس بايد اين منطق را عموميت بخشيده واحساس خستگي ننماييم تابه هدف عالي خويش برسيم.

پيشنهادات:

براي تحقق صلح درجامعه نكات آتي راپيشنهادمينمايم:

1- هدف دعوت اسلامي وشيوه هاي گسترش اسلام به مردم را طي مقالات، كتب، كنفرانسها وسيمينارهابه طبقات مختلف كشورعرضه نماييم تاآنان به حقيقت دعوت اسلامي پي ببرند.

 2- مشروعيت، شرايط، آداب واحكام جهاد بايد به مردم فهمانده شود تابه واقعيت جهادآگاهي يافته هرعمل وحركت خود را جهاد ننامند.

 3- جريان صلح را به قوت خود ادامه داده وبا طرح شرايط غيرممكن نبايد راه را به روي مخالفان بندنماييم.

 4- درگفتگوهاي صلح بايدسيره ي پيامبرعليه السلام ويارانش راكه ازكُنه اسلام آگاهي داشتند، سرمشق خويش قراردهيم وازخودانعطاف نشان دهيم تادلهاي مخالفان را بطرف صلح بكشانيم-5    طرفين درگيركه براي استقرارصلح باهم گفتگومينمايند، نبايدشرايطي را به رخ يكديگربكشند كه مانع مذاكره وگفتگوميشود چنانچه شرايط دولت ومخالفين امروزي آن مصداق اين گفته ماست.

5- احترام به مفادات صلح، باعث استحكام صلح وپايه دارشدن آن ميگردد.


ماخذ:

1- سور ة النور: 55.

– سورة النساء: 35.[2]

[3] – محمدي، عبدالحميد، معصومه حسني وزهراء محمدي، افغانستان درمسيرصلح وامنيت، ص:37، انتشارات بين المللي الهدي – كابل، چاپ: اول، 1390ش.

– سوره البقرة: 208.[4]

– سوره الحجرات: 9.[5]

– سوره النساء:59.[6]

– سوره أنفال: 1.[7]

– سوره الحجرات: 10.[8]

– سوره النحل: 125.[9]

– سوره آل عمران: 61.[10]

[11] –  بيهقي، أبو بكر أحمد بن الحسين بن علي،  السنن الكبرى وفي ذيله الجوهر النقي، ج:1، ص:76، مجلس دائرة المعارف النظامية الكائنة في الهند ببلدة حيدر آباد، موقع وزارة الأوقاف المصرية،  چاپ: اول،  1344 هـ- ق.

– السنن الكبرى للبيقي، باب مبتدأالإذن بالقتال، ج:9، ص:11.[12]

– عزام، عبدالله، آداب واحكام جهاد، ص:15، مترجم: عبدالحق عتيد، 1407ق.[13]

– مسندأحمدبن حنبل، ج:5 ، ص:33.[14]

–  النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري،  صحيح مسلم، ج:3، ص:1356، دار إحياء التراث العربي – بيروت. [15]

[16] –  ابن أبي شيبة،  أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي، المصنف في الأحاديث والآثار، مكتبة الرشد – الرياض ،  چاپ، اول، 1409ش.

[17]– أحمد بن حنبل، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج:4 ،ص 461، مؤسسة الرسالة، چاپ: دوم،  1420هـ ، 1999، موقع الإسلام.

[18] – مالك بن أنس،  أبو عبدالله الأصبحي، موطأ الإمام مالك، ج:2، ص:447،  دار إحياء التراث العربي – مصر.

– سوره أنفال: 61.[19]

– سوره النساء: 90.[20]

– افغانستان درمسيرصلح وامنيت، ص: 4.[21]

Advertisement | Why Ads? | Advertise here

پوهنتون چینل

پوهنتون چینل درسره سبسکرایب او شریک کړئ

سبسکرایب Subscribe


Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

wasiclinic.com
Back to top button
واسع ویب