عبدالله بن عمرو بن العاص (رضی الله عنهما)

نام وكنيه اش

نام مبارك او عبدالله فرزند عمرو بن العاص،كنيه او ابوعبدالرحمن و به قول بعضي ابو محمد بود. در مكه مكرمه هفت سال پيش از هجرت متولد شد، دوازده سال از پدرش كو چكتر بوده وهمراي مهاجرين به طرف مدينه هجرت نمود وقبل از پدر خود به دين اسلام مشرف گرديد، ودر ابتداء نامش عاص بود، رسول اكرم صلي الله عليه وسلم اسمش را به عبدالله تغيير دادند.

ويژگيهاي جسماني او

حضرت عبدالله بن عمرو (رضی الله عنهما) قامت بلند وچهره زيبا داشت، ساق هاي او بزرگ و سر و ريشش سفيد بود و بعضي گفته اند كه در آخر عمرش نابينا شده بود.
فضایل ودانش برتر او

حضرت عبدالله بن عمرو رضي الله عنه حافظ، دانشمند، بسيار فهیم نسبت به آيات قرآن كريم بوده و به معاني قرآن تدبر مي نمود و احكام آن را عملي ميساخت، پايبند اوامر و اجتناب كننده نواهي قرآن كريم بوده و نسبت به احاديث گهربار پيامبر اسلام نيز اين خط مشي را در پيش داشت و از جمله مكثرين روايت بود يعني آنانيكه احاديثي زيادي روايت نموده بودند، از پيامبر گرامي اجازه نوشتن احاديث را خواست وگفت: اي رسول خدا آيا هر آنچه از شما در حالت رضامندي وغضبناكي شنيدم بنویسم؟ رسول خدا صلي الله عيله وسلم برايش اجازه داده و فرمود: بله بنويس من جز سخن حق چيزي نميگويم.
كتاب ياد داشت وي را (الصادقه) ميگفتند، حضرت ابوهريره رضي الله عنه در مورد عبدالله بن عمرو ميگويد:

هيچ كس از من احاديث بيشتري حفظ نداشت بغير از عبدالله بن عمرو؛ چراكه من بقلب خود حفظ مينمودم واو نيز چنين ميكرد و اما او احاديث را مي نوشت ومن نمي نوشتم، از همين جهت بود كه نسبت به حضرت ابوهريره احاديث زياد تري را روايت كرده بود. او رضي الله عنه تورات را مطالعه نموده وآنچه مربوط به تفسير، قصه ها ، فتنه ها وروز رستاخيز ميشد ياد داشت نمود.

تقوا وپارسائي او

حضرت عبدالله بن عمرو رضي الله عنه هميشه روزه دار بوده و شب نمي خوابيد؛ لذا پدرش به پيامبر(صلی الله علیه و سلم) شكايت نمود ورسول خدا صلي الله عليه وسلم او را فراخواند وفرمود: يقيناً چشم تو به سّرت حق دارد واهل وفاميلت حق دارند وپروردگارت نيز بر تو حق دارد، پس براي اينكه همه حقوق رعايت شود، شب بيداري كن و بخواب، روزه بگير وگاهي روزه نگير ودر هر ماه سه روز روزه دار باش چرا كه اين بمنزله روزه دهر وهميشگي ميباشد.

رسول خدا صلي الله عليه وسلم پيرامون ختم نمودن قرآن تنازل نموده و براي عبدالله فرمود: قرآن را در يك ماه ختم نما عبدالله گفت: من توان بيشتري دارم، اين كلمه خود را تكرار ميكرد تا اينكه پيامبر اسلام (صلی الله علیه و سلم) فرمود: قرآن كريم را در كمتر از هفت روز ختم مكن.

حضرت مجاهد می گوید: عبدالله بن عمرو وقتيكه پير وضعيف شده بود چند روز پي در پي روزه ميگرفت وپس چند روز را به اندازه آن روز ها افطار ميكرد يعني روزه نمي گرفت، مجاهد نيز گفت: عبدالله قسمتي از قرآن را هميشه مي خواند وگاهي زياد وگاهي كم مي نمود وميگفت: اگر رخصت پيامبر (صلی الله علیه و سلم) را قبول ميكردم برايم بهتر بود اما من در حالي از پيامبر صلي الله عليه وسلم جدا شدم كه دوست ندارم يك ذره با او مخالفت نمايم.

او رضي الله عنه شب ها در حضور خدا مياستاد وچراغ را خاموش ميكرد وآن قدر ميگريست كه چشم هايش سرخ ميشد وميگفت: يك قطره اشك از ترس خدا برايم بهتر است از اينكه هزار دينار صدقه بدهم.

سخنان دلنشين او

حضرت عبدالله بن عمرو رضي الله عنه دانشمند فاضل وسخنور فرزانه بود كه اين همه از فضل خداوند جل جلاله ميباشد خداي عالم ميفرمايد: ‌[ يؤتي الحكمة من يشاء ومن يؤت الحكمة فقد أوتي خيراً كثيراً ] ( ) خداوند كسي را كه بخواهد فرزانگي وحكمت ميدهد وكسيكه فرزانگي داده شود به تحقيق خوبي زيادي داده شده است.
روايت شده كه حضرت عبدالله فرمود: در خواب ديدم كه در يك دستم عسل و در دست ديگرم روغن قرار دارد و از هر دوتناول ميكنم، اين خواب را به رسول خدا صلي الله عليه وسلم بازگو نمودم ايشان فرمودند. هر دو كتاب ( قرآن وتورات) را خواهي خواند، وي هم هر دو را تلاوت نموده وآنچه در آنها بود فهميد لذا علم وافر وثقافت عالي كسب كرد ومرجعي در تفسير، حكايات، فتنه ها واحوال آخرت قرار گرفت. ونيز فرمود: اگر شما حقيقت علم را بياموزيد حتماً سجده ميكنيد تا كمر هاي تان بشكند وفرياد ميزنيد تا صدا هاي شما باز ايستد، پس گريه كنيد واگر در چشم تان گريه نبود خود را بگريانيد.
عبدالله بن عمرو رضي الله عنه فرمود: در روز رستاخيز همه گرد آورده ميشويد، گفته ميشود فقراء ومساكين اين امت كجاهستند؟ پس فقراء آشكار ميشوند وبراي شان گفته ميشود چي دست آوردي داريد؟ ميگويند: پروردگار را ! ما را امتحان نمودي وصبر كرديم در حالي كه تو از ما دانا تري، وداراي وسلطنت را بديگران عنايت فرمودي، پس گفته ميشود راست گفتيد، عبدالله گفت: آنان اندكي از ديگر مردم زود تر وارد بهشت ميشوند، وشدت محاسبه بر ثروتمندان است.

ونيز فرمود: ارواح مؤمنان در شكم پرنده سبزي مانند سارها است كه به هم آشنايند واز ميوه هاي بهشت روزي ميخورند.

سخاوتمندي وصداقت او

حضرت عبدالله بن عمرو رضي الله عنه مانند ساير ياران پيغمبر صلي الله عليه وسلم سخاوتمند، شرافتمند، راستگوي وامانتدار بود، اين جاي شگفتي نيست چرا كه او از پيامبرگرامي (صلي الله عليه وسلم) شنيده بود كه ميگفت: يقيناً راستي بطرف نيكي هدايت ميكند و نيكي بطرف بهشت رهنمائي مي نمايد ومرد راستگوي در پيشگاه خداوند متعال صديق نوشته ميشود الحديث. از همين جهت آنگاه كه در سكرات موت قرار داشت و نزديك بود دنياي فاني را وداع كند خواست كه راستي خود را ثابت نموده واز نفاق بيزاري جويد ، به اطرافيانش گفت: اگركسي از مردان قريش كه دخترم را خواستگاري كرده باشد ومن اندكي با او وعده كرده باشم، پس شما گواه باشيد كه من دخترم را در نكاح او در آوردم چرا كه نمي خواهم در حالي خداوند را ملاقات كنم كه در وجود من ثلث نفاق وجود داشته باشد.

روايت شده كه گروهي از اهالي بصره حج نمودند و قبل از مراجعه گفتند بخدا قسم بر نميگرديم تا يكي از ياران حضرت محمدصلي الله عليه وسلم را ملاقات نكنيم كه براي ما حديث گويد، براي شان گفته شد كه عبدالله بن عمرو رضي الله عنه درسمت پائين مكه فرود آمده است، وقتي آن گروه بجاي اقامت او رسيدند ديدند كه بيش از سه صد وسيله سواري از شتر واسپ در آنجا وجود دارد گفتند: اينها از كيست؟ گفته شد از عبدالله بن عمرو رضي الله عنه گفتند: آيا همه اينها از اوست؟ در حالي كه ما شنيديم كه او متواضع ترين مردم است، براي شان گفته شد اين صد وسيله سواري از رفيقان همراهش اند وآن دوصد از مهمانان وكسانيكه بديدارش آمده اند ميباشد يك مرد ازين گروه ميگويد: ما شگفت زده شديم براي ما گفتند تعجب نكنيد چرا كه حضرت عبدالله انسان ثروتمندي است وبر خود لازم ميداند كه از همه كسانيكه نزدش ميآيند، ميزباني كند.

پس گفتيم: عبدالله را بما نشان دهيد، گفتند او در مسجد الحرام است، در جستجوي او رفتيم تا كه در كعبه وي را يافتيم كه نشسته وعبا وعمامه دارد وپيراهن ندارد وكفش هايش را در طرف شمالش گذاشته است.

حضرت عبدالله بن عمرو رضي الله عنه چرا تمام داراي خويش را خيرات كرد وهيچ چيز براي خود نگاه نداشت؟ زيرا او ميترسيد از اين كه در روز قيامت برايش گفته شود: [ اذهبتم طيباتكم في حياتكم الدنيا واستمتعتم بها] ( ) آيا در دنيا فقط پاكيزه گي ها را جمع آوري كرده وبهره جوئي نموديد؟

او رضي الله عنه در باره فقراء ميگفت: آنها كساني اند كه از ديگران پيشتر وارد بهشت ميشوند وشدت محاسبه با ثروتمندان باقي مي ماند بهمين خاطر قصد داراي خود نموده و بين فقراء تقسيم ميكرد و فقر و تنگدستي و حاجت را براي خويش دوست ميداشت تا اينكه وقتي روز محشر از وي سؤال شود بگويد كه چيزي ندارم تا مورد محاسبه قرار گيرم.
موقف او پيرامون آشوب هاي كه كيان امت را به لرزه در آورد.

حضرت عبدالله بن عمرو رضي الله عنه همه زندگي خود را در زهد، خشوع، توجه بخداوند وتوبه بدرگاه او گذرانيد تا اينكه فتنه وآشوب آمد كه امت مسلمه را نابود سازد ومسلمين را با نيش زهر آلود خود ميگزيد و در بردارنده بدي، تفرقه، بلاء وپراكندگي بود.
قضيه طوري بود كه بين حضرت علي (رضی الله عنه) وحضرت معاويه (رضی الله عنه) اختلافي رونما شد وهر كدام شان از خود تئوري ،اجتهاد، همكاران ونصرت دهندگاني داشتند و عمرو بن العاص از موافقان حضرت معاويه بود؛اما پسرش در موضع بيطرفانه خود اصرار داشت، عمرو بن العاص جايگاه پسر خود را در بين مردم و محبت واعتماد شان را به او احساس نمود، لذا حريص بود براينكه عبدالله به طرفداري از معاويه درين آشوب خانمان سوز شركت نمايد.

خلاصه اينكه واقعه درد آور جمل گذشت وحادثه غم انگيز صفين فرارسيد، حضرت عمروبن العاص براي پسرش گفت: اي عبدالله براي جنگ در صفين آماده گي بگير! او در جواب گفت: چگونه؟

در حاليكه رسول خدا صلي الله عليه وسلم از من تعهد گرفت كه هر گز شمشير را بر گردن مسلمان نگذارم، عمرو رضي الله عنه اصرار ميكرد وعبدالله نمي پذيرفت اما عمرو بن العاص كوشش داشت تا پسرش در ين واقعه حضور يابد.

بالاخره براي عبدالله گفت: آيا آخرين عهدي كه پيامبر (صلي الله عليه وسلم) از تو گرفت يادت ميايد كه دست ترا دردستم گذاشت و فرمود از پدرت پيروي كن؟ من حالا قصد دارم كه همراي ما بيرون شوي وبجنگي، لذا عبدالله ناگهان گرفتار شد وسخناني را شنيد كه انتظار آنرا نداشت ودر ضميرش خطور نميكرد ودر اخير بعد از آن رد وبدل ها وگفتگوها واصرار ها عبدالله خود را مجبور ميديد كه از امر پدرش پيروي كند وهمراي پدر خود بطور اكراه بخاطر جنگ بيرون شد در حاليكه تصميم قطعي داشت شمشير را به طرف مسلماني بلند نكند وازين آشوب خانمان سوز بهره نبرد.

آنگاه كه نبرد شدت گرفت چشم عبدالله به عماربن ياسر افتاد كه بطرف داري حضرت علي (رضی الله عنه) مي جنگيد وبالاي تپه بلند رفته و برجنگ تشويق مينمود و مي گفت: امروز دوستان خود محمد ويارانش را ملاقات ميكنيم. درين گيرو دار بود كه ناگهان تيرخطاكاري به عماربن ياسر اصابت نموده ودر زمين افتاد وشهيد شد حضرت عبدالله بن عمرو رضي الله عنه اين ماجرا رانظاره گر بود تا كه آواز رسول خدا صلي الله عليه وسلم در گوش او طنين انداز شد كه ميگفت: پسر سميه (عمار) را گروه باغي بقتل ميرساند.
عمار بن ياسر كشته شد، چه كسي او را بقتل رسانيد؟ لشكري او را كشت كه عبدالله بن عمرو از جمله آنان است پس او از گروه باغي خواهد بود لذا حضرت عبدالله به سرعت موضع خود را تغيير داد و در بين صفوف لشكر معاويه ميگشت وميگفت: اينان گروهي باغي هستند كه عمار را بقتل رساندند ومن اين خبر را از رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وسلم شنيده ام .

اين خبر به معاويه رسيد، عمرو وپسرش را فراخواند وبراي عمرو گفت: چرا پسرت را مانع نميشوي؟ عبدالله گفت:از رسول خدا شنيدم كه براي عمار ميگفت: ترا گروه باغي خواهند كشت، حضرت معاويه براي عبدالله گفت: چرا همراي ما در جنگ بيرون شده اي؟ عبدالله گفت: پيامبر خدا مرا امر نمود كه از پدرم اطاعت كنم و من در بيرون شدن از پدرم پيروي نمودم اما همراي شما نجنگيدم. ناگهان كسي آمد وسخن شان را قطع نموده واجازه داخل شدن قاتل عمار را خواست، عبدالله گفت: براي او اجازه دخول داده ومژده به دوزخ بده، پس بطرف پدر خود نظر انداخت وگفت: اگر رسول خدا صلي الله عليه وسلم مرا امر بطاعت شما نمي كرد هر گز همين قدر همراي شما نمي آمدم.

لذا از ميدان نبرد برگشت وسوگند ياد نمود كه يك تير را رهانكرده وهيچ كس را به نيزه نزده وشمشير را بدست خود نگرفته است ودر جنگ صفين بخاطر بزرگداشت پدر خود حاضر شده زيرا رسول خدا صلي الله عليه وسلم او را امر نمود كه از پدرش پيروي نمايد.
تمام زندگاني خويش را سپري نمود وسخنش را بصراحت بيان ميداشت، صداقت كار بوده وبرادرانش را دوست ميداشت ونسبت به دين با غيرت بود وتعهدي كه با پيامبر نموده بود تا شمشير را به طرف مسلمان بلند نكند حفظ كرد، وقتيكه براي شركت در جنگ صفين مجبور شد، خود را سرزنش نموده وميگفت: مرا بجنگ صفين چكار؟ چرا بقتل مسلمانان بيرون شوم؟ بخدا قسم كاشكي ده سال پيش ميمردم و ميگفت: بخدا سوگند شمشير ونيزه نزدم وتيري را رها نكردم دوست داشتم هيچ حاضر نشوم وحالا از خدا طلب مغفرت نموده وبدرگاهش توبه ميكنم.

در گذشت او

پيرامون در گذشت حضرت عبدالله بن عمرو (رضی الله عنه) اختلاف است. حضرت امام احمد (رحمه الله) گفت: كه حضرت عبدالله بن عمروبن العاص در فرمانروائي يزيد بن معاويه در روز چهار شنبه ( كه دوشب از ماه ذوالحجه باقي مانده بود) ودر سال شصت وسه هجري قمري وفات نمود.

ديگري گفته : او سال شصت وهفت هجري وفات نموده است ويحي بن عبدالله گفت: حضرت عبدالله بن عمرو رضي الله عنه در سر زمين فلسطين در گذشته است وبعضي گفته اند كه در سر زمين مصر وفات نموده است.

خداوند از وي خوشنود باد و وي را در جنت خود جاي دهد.

نوشته: عبدالقادر ابراهیم
ترجمه: عبدالخالق احسان

Advertisement | Why Ads? | Advertise here

پوهنتون چینل

پوهنتون چینل درسره سبسکرایب او شریک کړئ

سبسکرایب Subscribe


Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

wasiclinic.com
Back to top button
واسع ویب