احمد العسال مربی قرآنی

وقتیکه از خانه به سوی مسجد میرفت کسانیکه در پیش راه اش بود به مسجد دعوتش میکرد، بعد از نماز در درب مسجد از دوستان احوال پرسی مینمود و یا در مورد یک موضوع علمی همرایشان صحبت میکرد، وقتیکه امامت میکرد تلاوتی را میکرد که به قلب راه میافت، وهمیش این دعا را میخواند: ” اللهم اجعلنا لك ذاكرين .. لك شاكرين .. إليك منيبين .. ولا تكتبنا في الغافلين .. اللهم اجعلنا هداة مهديين غير ضالين ولا مضلين” همیش متوجه تربیه دعوت و متوجه ساختن نسل جوان بود.

دعوت همه ای زنده گی اش را پوشانده بود، با او زنده گی میکرد و در آن فهم دقیق و عمیق داشت. همانقدری که با علماء دوست بود، به همان انداز با مردم عادی برادر بود، دوستان و اقارب خویش را فراموش نمیکرد. با اینکه مرحوم اولاد نداشت اما صبر کرد و خداوند متعال برادران و خواهرانی را نصیب اش کرده بود که خانه اش هیچ وقت از آنان خالی نبود.

استاد باور داشت، که دعوتگر شخصی فعال باشد، داری توشه فکری که کم و ازبین نرود، و بهترین توشه برایش قرآن کریم است، او میدانست که قرآنکریم در زنده گی دعوتگر اهمیت خاصی دارد، بلکه قرآن پشتوانه قوی است که داعی و عالم باید از آن برخوردار باشد.

استاد عسال میگفت: ” مطالعه –ثقافت- یک چیزی واحدی است که از جهان و امور آن تصور درستی را داده میتواند، و چیزی است که حدودی درستی را به مفاهیم مختلف ترسیم میکند ، و اکثرا ضعف دعوتگران و فقهاء به ضعف مطالعه در قضایا بر میگرد، ومیگفت که دعوتگر باید در هر بخش مطالعه داشته باشد.

دکتور عسال شخصیت قرآنی بود، با قرآن زنده گی خویش را آغاز، با او زنده گی کرد و با او از این جهان رحلت نمود. این زنده گی با قرآن معانی و مفاهیم او را برایش واضح ساخته بود، قرآن برایش منحیث باغ پر  میوه بود که همیش از آن استفاده مینمود. شعار زنده گی اش این آیت کریمه بود: ﴿قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ… لا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ) (الأنعام: 162-163)

your ads

پیدایش و پرورش

دکتور عسال(رحمه الله) در شانزده هم ماه می سال 1928 میلادی در قریه فرستق در خانواده علم پرور چشم به دنیا گشود، پدرش او را در اوایل عمرش تشویق به حفظ قرآنکریم نمود، و در سن ده سالگی قرآن را بطور کامل حفظ نمود.
در همان وقت به مدرسه نیز میرفت و دوره ابتدایی را نیز به اکمال رساند، پدرش او را شامل معهد ابتدایی در طنطا نمود و در همان جا با دکتور یوسف قرضاوی در یک صنف رفیق شد.

بعد از فراغت اش از معهد یک روز متوجه یک دسته از جوانان اخوان المسلمین شد  که سر سرک صدا “الله اکبر ولله الحمد” را بلند میکردند، این صداها اورا شور داد و در تعقیب این گروه شد تا اینکه به مقر آنان در طنطا رسید. و همین نقطه آغاز زنده گی اش با اخوان بود.

او در معهد تحت استاذی و پرورش بزرگان اخوان در آن وقت قرار گرفت، مانند استاذ خولی نویسنده کتاب” تذکره الدعاه” و در هفته دو بار با آنان نشست داشت، و در ماه یکبار در “کتیبه الذبیح” با آنان ملاقات میکرد.
در جانب تربیه روحی تربیه بدنی را تحت استاذی احمد امام بدست میآورد.

وقتیکه استاد شامل ثانوی شد، فن سخنرانی را آموخت و در آن مهارت یافت، در همان وقت به بخش نشر دعوت اخوان پیوست و در نمازهای جمعه در قریه جات طنطا خطبه جمعه را ایراد میکرد. او در تدویر و تنظیم کنفرانسها در مورد دفاع از حقوق فارغین پوهنتون ازهر اشترک نمود. در بعضی موارد او و دوستانش به کنفرانسها اکتفا نمیکردند، و برای دفاع از حقوق خویش دست به ظاهرات میزد.

بعد از گذشت سالها در سال 1948میلادی جنگ فلسطین با صهیونستها آغاز شد، و تعداد زیادی از اخوان در این جنگ اشتراک کردند که منجر به منحل ساختن تنظیم اخوان گردید، در ضمن این بعضی از اعضاء اش از طرف حکومت وقت دستگیر گردیدند، مرحوم نیز در این جمله بود، او در زندان با دکتور یوسف قرضاوی، شیخ عبد المعز عبدالستار و شیخ سید سابق یکجا بود.  نو ماه را در زندان سپری نمود، بعد از خروج اش از زنداند امتحانات را سپری نمود و به پوهنځی شرعیات کامیاب ګردید و رفیق اش یوسف قرضاوی شامل پوهنحی اصول الدین گردید.

در پوهنتون

مرحله پوهنتون رسید، و مانند همیش فعالیتش در تنظیم اخوان دوام داشت، در این مرحله تنظیم اخوان برای بار دوم منحل اعلان شد استاد به شمول دیگر اعضاء دستگیرشد و تا سال 1956 میلادی در زندان بود. بعد از رهائی از زندان تحصیلات خویش را ادامه داد و از فاکولته شرعیات فارغ گردید، باز هم حکومت جابر وقت او را از ایفای هر نوع وظیفه در حکومت منع کرد، و مجبور به کار در مدارس شخصی گردید.

استاد به وساطت شیخ شلتوت و همکاری شیخ عبدالله الترکی در سال 1961 به دوحه رفت، که یک سال بعد اش دکتور یوسف قرضاوی نیز او با یکجا شد، اما وقتیکه در موسم رخصتی به مصر باز گشتند بار دیگر از طرف حکومت دستگیر شدند، و به مدت 50 روز در بند بود که منجر به مریضی جلدی اش نیز گردید. بعد از رهائی اش دوباره به دوحه باز گشتند.

دکتور عسال در سال 1965 به انگلستان سفر کرد و از پوهنتون کمبرج در اصول فقه در سال 1968 درجه دکتورا را اخذ کرد، او در لندن مرکز پرورش اسلامی را تاسیس کرد که تا حال بیشتر از 20 شاخه دارد. در سال 1970 به سعودی عربستان رفت و در پوهنتون ریاض مضمون ثقافت اسلامی را تدریس میکرد، تا اینکه استاد عمر التلمسانی او را به مصر دعوت کرد و از وظیفه اش استعفا داد.

در اثناء واقعات سبتمبر 1981 حکومت مصر کوشش کرد که اورا دستگیر کند اما خوشبختانه به همکاری یکی از دوستانش توانست به سعودی فرار کند، و در پوهنتون امام محمد بن سعود رئیس بخش دعوت در فاکولته دعوت و اعلام مؤظف گردید و تا سال 1981 در انجا بود.

در ابتداء دکتور عسال بحیث استاد در پوهنتون اسلامی بین المللی اسلام آباد تعین گردید و بعداً معاون آن پوهنتون شد و تا سال 2003 در آنجا ایفاء وظیفه نمود، و بعداً مشاور آن پوهنتون گردید.

در مدت 20 سالی که استاد در پاکستان سپری نمود به همکاری دیگر استاذه توانست که از پوهنتون اسلامی اسلام آباد یک مرکز قوی برای نشر عقید و تعالیم اسلامی در منطقه و بسازد جاییکه محصلین از کشورهای آسیای میانه، آسیای جنوبی، شرقی و کشورهای افریقایی برای بدست آورند علوم و عقیده اسلامی و علوم عصری به این پوهنتون رو می آوردند.

استاد عسال در تقویه منهج پوهنتون سعی وسیعی را خرچ نمود وتوانست که استاذه ممتازی را از پوهنتون ازهر به آنجا دعوت کند، در نتیجه این سعی وتلاش پوهنتون اسلامی در مدت کوتاه توانست به یک پوهنتون جهانی و معروف مبدل شود، و افرادی را به جامعه بشری تقدیم نمود که میتوانند رهبری کشورها را به دوش گیرند.

مرشد اخوان المسلمین استاد تلمسانی درمورد دکتور عسال میگوید:”َ او مثالی از شخصیت مخلص اسلامی بود که میتوانست به اخلاق وسلوکش دریگران تحت تاثیر قرار دهد، همیش خوشبین بود، شدیداً متاثر به قرآن، محکم در اسلام خویش، و فکر جهانی داشت”
خلاصه اینکه شخصیت احمد العسال مجموعه از علم، دعوت و فکر اسلامی بود که در تاریخ حرکت اسلامی درقرن بیستم درخشید.

تربیه قبل از تالیف

دکتور عسال نسبت به تالیف کتب به تربیه توجه زیادی داشت، به همین خاطر مولفات وی انگشت شمار است، دکتور عزم داشت تا تهدابی فکری و علمی اسلامی را برای نسل جوان در پوهنتونها وکشورهای اسلامی بگذارد، و توانست که در عرصه های کاری اش این نظر خویش را عملی نماید.

اخیراً مرد راسخ دعوت به تاریخ 10 جولای سال 2010 در سن 82 به رحمت حق پیوست. روحش شاد ویادش گرامی باد

عبد الرحمن هاشم
برگردان: سيد هاشم سادات

Advertisement | Why Ads? | Advertise here

پوهنتون چینل

پوهنتون چینل درسره سبسکرایب او شریک کړئ

سبسکرایب Subscribe


Editorial Team

د واسع ویب د لیکوالۍ او خپرونکي ټیم لخوا. که مطالب مو خوښ شوي وي، له نورو سره یې هم شریکه کړئ. تاسو هم کولی شئ خپلې لیکنې د خپرولو لپاره موږ ته راولېږئ. #مننه_چې_یاستئ

خپل نظر مو دلته ولیکئ

wasiclinic.com
Back to top button
واسع ویب